با درود و وقت بخیر !
خطاب به آقای ای, رهبر جمهوری اسلامی بایست گفت :
حدود 96% درصد ملت ایران مخالف شما میباشند و فقط حدود 4% با شما موافقت دارند !
نمایش 22 بهمن برای کسب مشروعیت حاکمیت جمهوری اسلامی با هزینه های بسیار هنگفت در برابر هزینه ناچیز یک بار برگزاری جشن 2500 ساله شاهشناهی در دوره پهلوی و در راستای برجسته ساختن تمدن و فرهنگ بزرگ ایرانیان, امسال بهمن 1397 شمسی به چهلمین سالگرد خود رسید و به نوعی همان کسانیکه درد ملک,ملت و عدالت نداشته اند و مرفه و جیره خوار زیسته اند, استقرار حکومت دیکتاتوری و الیگارشی اسلامی و ولایی خدمتگزار انگلیس,روس,چین,لبنان و فلسطین را جشن گرفتند؛یعنی, چهل سال است که هر سال هزاران میلیارد تومان از بودجه بیت المال ملت ستمدیده ایران, صرف جشن گزافه و بیهوده بیست و دوم بهمن کرده اند که منافع و مطالح خود را حفظ نمایند؛در حالیکه ملت ایران دست به گریبان ناهنجاریها و نابسامانیهای عدیده ی اقتصادی,معیشتی,خانوادگی,درآمدی,شغلی,فرهنگی و ی بوده اند و البته ! خیل زندانیان ی و عقیدتی را بایست به این نابسامانی ها افزود.
همه رسانه های حامی جمهوری اسلامی با تمام قوا دوباره به تبلیغات دروغین پرداختند و از حماسه میلیونی و حضور میلیونی سخن راندند یا در مطبوعات خود نوشتند. همه آنها دست به دست یکدیگر برای حفظ منافع و مصالح خودشان و حاکمان سخن راندند و نوشتند و فقط یک گروه متحد همه ساله در این جشن پر هزینه در شرایط فلاکت اقتصادی و معیشتی اجتماعی و فلاکت ی حضور پر رنگ داشته اند که همانا خائنان به ملک و ملت و خائنان به عدالت بوده اند. افرادی وابسته انگلیس و روس نیز در بین آنان حضور می یابند که حمایت از جمهوری اسلامی را در بیست و دوم بهمن پر رنگ تر و پر ر جلوه دهند
من از آقای ای می پرسم که آیا شما فکر کرده اید که بیست و دوم بهمن نقطه عطف پیروزی هر ساله جمهوری اسلامی بوده است ؟ آیا شما فکر کرده اید که بیست و دوم بهمن رفراندوم سالیانه جمهوری اسلامی بوده است ؟ آیا شما فکر کرده اید که بیست و دوم بهمن نجات دهنده جمهوری اسلامی از سقوط مشروعیت بوده است ؟
اما جناب آقای ای لازم به ذکر است که اگر چنین اندیشه ای داشته اید, کاملاً در اشتباه بوده اید؛ زیرا بیست و دوم بهمن, همواره و سالیانه یک شکست حضور و یک شکست رفراندوم برای جمهوری اسلامی بوده است. این مدعا نیاز به مستند دارد و مستند ما محاسبات حداکثر تعداد جمعیت حاضر در خیابانهای تهران در روز بیست و دوم بهمن برای ابراز حمایت از جمهوری اسلامی است که توجه شما را به قرار زیر جلب می کنم ! آقای ای, رسانه های جمهوری اسلامی حتی واقعیت ها را به شما منتقل نمی کنند و با دروغهای خود برای حفظ منافع و مصالح خود اقدام به هر دروغگویی و لافی و اغراقی می نمایند. لذا دلخوش این 2% الی 4% جمعیت حاضر در بیست و دوم بهمن نباشید؛ زیرا بیشتر آنها در زمان سقوط حاکمیت شما, در منازل خود پنهان خواهند شد و حاضر به رویارویی با جمعیت 96% درصدی مخالف جمهوری اسلامی, در ایران نخواهند شد. از سوی دیگر شما با حمایت 4% از جمعیت ایران قادر به رویارویی با آمریکا یا اسرائیل نیستید؛ زیرا قاطبه ملت ایران شما را همراهی نکرده و نخواهد کرد و از سوی دیگر شما قادر به ادامه بردگی کشیدن 96% جمعیت ملت ایران نمیباشید؛ زیرا وزنه بسیار سنگینی بر سر هرم قدرت شما قرار دارد که با آوار شدن آن همه هرم قدرت شما آسفالت خواهد شد.آقای ای رسانه های جمهوری اسلامی با دروغهای خود, قصد دارند که حکومت شما را جهت حفظ منافع و مطامع خود نگاه دارند و خود نیک می دانند که بیش از 80% خبرهایشان درباره ایران و ایرانیان کذب محض است. حکومتی که بر پایه کذب,خشونت و سرکوب بنیان نهاده شده است,بلاخره سقوط خواهد کرد.دروغگویی در حکومت اسلامی و ولایی جمهوری اسلامی یک عادت شده است؛ زیرا اساس اعتقادات شما دروغی بیش نبوده است.
شکست بیست و دوم بهمن به روایت پان ایرانیست
حزب پان ایرانیست عزیز, در تلگرام بیست و سوم بهمن ماه سال 1397 شمسی خود, جمعیت حاضر در راهپیمایی 22 بهمن را به شرح زیر برآورد کرده است :
- طول کل معابر درگیر : 15 کیلومتر
عرض کل معابر درگیر : 37 متر
شعاع جمعیتی در میدان : 80 متر
کل مساحت درگیر : 575096 مترمربع
متوسط شعاع حرکتی فردی : 0.75 متر
با تقسیم مساحت درگیر بر مساحت حرکتی فردی,بطور تقریبی جمعیت حاضر در راهپیمایی امروز 22 بهمن 1397 شمسی, 326.759 نفر برآورد می شود.
جمعیت شهر تهران : حدود 8.9 میلیون نفر است؛ با این فرض,حداکثر 3.67% از شهروندان تهرانی در راهپیمایی 22 بهمن مشارکت می کنند. پ.ن : حتی همین محاسبه هم با تخمین بالا است !
اما آقای ای من هم سالها قبل بصورت محاسباتی,منطقی و ریاضی, ابعاد جمعیت حاضر در روز بیست و دوم بهمن را محاسبه کرده بودم که در تهران تجمع می کنند :
شکست بیست و دوم بهمن به روایت محمد مصدق
جمعیت شهر تهران : 8.500.000
(وضعیت اول)
1- فاصله میدان امام حسین (فوزیه سابق) الی میدان آزادی (میدان شهریار سابق) : حدود 10 کیلومتر
عرض خیابان بدون موانع : حدود 40 متر
اگر هر نفر در یک متر مربع حضور داشته باشد :
حداکثر ظرفیت خیابان از میدان امام حسین الی میدان آزادی : حدود 400.000 نفر
فقط 4/7 درصد مردم تهران، در راهپیمایی خیابانی جمهوری اسلامی حضور مییابند.
عکس ماهواره ای میدان امام حسین الی میدان آزادی تهران
(وضعیت دوم)
2- فاصله میدان انقلاب الی میدان آزادی : حدود 4.9 کیلومتر
عرض خیابان بدون موانع : حدود 40 متر
اگر هر نفر در یک متر مربع حضور داشته باشد :
حداکثر ظرفیت میدان انقلاب الی میدان آزادی : حدود 196.000 نفر
فقط 2.3 درصد مردم تهران، در راهپیمایی خیابانی جمهوری اسلامی حضور مییابند.
عکس ماهواره ای میدان انقلاب الی میدان آزادی تهران
با درود و وقت بخیر !
خطاب به آقای ای, رهبر جمهوری اسلامی بایست گفت :
حدود 96% درصد ملت ایران مخالف شما میباشند و فقط حدود 4% با شما موافقت دارند !
نمایش 22 بهمن برای کسب مشروعیت حاکمیت جمهوری اسلامی با هزینه های بسیار هنگفت در برابر هزینه ناچیز یک بار برگزاری جشن 2500 ساله شاهشناهی در دوره پهلوی و در راستای برجسته ساختن تمدن و فرهنگ بزرگ ایرانیان, امسال بهمن 1397 شمسی به چهلمین سالگرد خود رسید و به نوعی همان کسانیکه درد ملک,ملت و عدالت نداشته اند و مرفه و جیره خوار زیسته اند, استقرار حکومت دیکتاتوری و الیگارشی اسلامی و ولایی خدمتگزار انگلیس,روس,چین,لبنان و فلسطین را جشن گرفتند؛یعنی, چهل سال است که هر سال هزاران میلیارد تومان از بودجه بیت المال ملت ستمدیده ایران, صرف جشن گزافه و بیهوده بیست و دوم بهمن کرده اند که منافع و مطالح خود را حفظ نمایند؛در حالیکه ملت ایران دست به گریبان ناهنجاریها و نابسامانیهای عدیده ی اقتصادی,معیشتی,خانوادگی,درآمدی,شغلی,فرهنگی و ی بوده اند و البته ! خیل زندانیان ی و عقیدتی را بایست به این نابسامانی ها افزود.
همه رسانه های حامی جمهوری اسلامی با تمام قوا دوباره به تبلیغات دروغین پرداختند و از حماسه میلیونی و حضور میلیونی سخن راندند یا در مطبوعات خود نوشتند. همه آنها دست به دست یکدیگر برای حفظ منافع و مصالح خودشان و حاکمان سخن راندند و نوشتند و فقط یک گروه متحد همه ساله در این جشن پر هزینه در شرایط فلاکت اقتصادی و معیشتی اجتماعی و فلاکت ی حضور پر رنگ داشته اند که همانا خائنان به ملک و ملت و خائنان به عدالت بوده اند. افرادی وابسته انگلیس و روس نیز در بین آنان حضور می یابند که حمایت از جمهوری اسلامی را در بیست و دوم بهمن پر رنگ تر و پر ر جلوه دهند
من از آقای ای می پرسم که آیا شما فکر کرده اید که بیست و دوم بهمن نقطه عطف پیروزی هر ساله جمهوری اسلامی بوده است ؟ آیا شما فکر کرده اید که بیست و دوم بهمن رفراندوم سالیانه جمهوری اسلامی بوده است ؟ آیا شما فکر کرده اید که بیست و دوم بهمن نجات دهنده جمهوری اسلامی از سقوط مشروعیت بوده است ؟
اما جناب آقای ای لازم به ذکر است که اگر چنین اندیشه ای داشته اید, کاملاً در اشتباه بوده اید؛ زیرا بیست و دوم بهمن, همواره و سالیانه یک شکست حضور و یک شکست رفراندوم برای جمهوری اسلامی بوده است. این مدعا نیاز به مستند دارد و مستند ما محاسبات حداکثر تعداد جمعیت حاضر در خیابانهای تهران در روز بیست و دوم بهمن برای ابراز حمایت از جمهوری اسلامی است که توجه شما را به قرار زیر جلب می کنم ! آقای ای, رسانه های جمهوری اسلامی حتی واقعیت ها را به شما منتقل نمی کنند و با دروغهای خود برای حفظ منافع و مصالح خود اقدام به هر دروغگویی و لافی و اغراقی می نمایند. لذا دلخوش این 2% الی 4% جمعیت حاضر در بیست و دوم بهمن نباشید؛ زیرا بیشتر آنها در زمان سقوط حاکمیت شما, در منازل خود پنهان خواهند شد و حاضر به رویارویی با جمعیت 96% درصدی مخالف جمهوری اسلامی, در ایران نخواهند شد. از سوی دیگر شما با حمایت 4% از جمعیت ایران قادر به رویارویی با آمریکا یا اسرائیل نیستید؛ زیرا قاطبه ملت ایران شما را همراهی نکرده و نخواهد کرد و از سوی دیگر شما قادر به ادامه بردگی کشیدن 96% جمعیت ملت ایران نمیباشید؛ زیرا وزنه بسیار سنگینی بر سر هرم قدرت شما قرار دارد که با آوار شدن آن همه هرم قدرت شما آسفالت خواهد شد.آقای ای رسانه های جمهوری اسلامی با دروغهای خود, قصد دارند که حکومت شما را جهت حفظ منافع و مطامع خود نگاه دارند و خود نیک می دانند که بیش از 80% خبرهایشان درباره ایران و ایرانیان کذب محض است. حکومتی که بر پایه کذب,خشونت و سرکوب بنیان نهاده شده است,بلاخره سقوط خواهد کرد.دروغگویی در حکومت اسلامی و ولایی جمهوری اسلامی یک عادت شده است؛ زیرا اساس اعتقادات شما دروغی بیش نبوده است.
شکست بیست و دوم بهمن به روایت پان ایرانیست
حزب پان ایرانیست عزیز, در تلگرام بیست و سوم بهمن ماه سال 1397 شمسی خود, جمعیت حاضر در راهپیمایی 22 بهمن را به شرح زیر برآورد کرده است :
- طول کل معابر درگیر : 15 کیلومتر
عرض کل معابر درگیر : 37 متر
شعاع جمعیتی در میدان : 80 متر
کل مساحت درگیر : 575096 مترمربع
متوسط شعاع حرکتی فردی : 0.75 متر
با تقسیم مساحت درگیر بر مساحت حرکتی فردی,بطور تقریبی جمعیت حاضر در راهپیمایی امروز 22 بهمن 1397 شمسی, 326.759 نفر برآورد می شود.
جمعیت شهر تهران : حدود 8.9 میلیون نفر است؛ با این فرض,حداکثر 3.67% از شهروندان تهرانی در راهپیمایی 22 بهمن مشارکت می کنند. پ.ن : حتی همین محاسبه هم با تخمین بالا است !
اما آقای ای من هم سالها قبل بصورت محاسباتی,منطقی و ریاضی, ابعاد جمعیت حاضر در روز بیست و دوم بهمن را محاسبه کرده بودم که در تهران تجمع می کنند :
شکست بیست و دوم بهمن به روایت محمد مصدق
جمعیت شهر تهران : 8.500.000
(وضعیت اول)
1- فاصله میدان امام حسین (فوزیه سابق) الی میدان آزادی (میدان شهریار سابق) : حدود 10 کیلومتر
عرض خیابان بدون موانع : حدود 40 متر
اگر هر نفر در یک متر مربع حضور داشته باشد :
حداکثر ظرفیت خیابان از میدان امام حسین الی میدان آزادی : حدود 400.000 نفر
فقط 4/7 درصد مردم تهران، در راهپیمایی خیابانی جمهوری اسلامی حضور مییابند.
عکس ماهواره ای میدان امام حسین الی میدان آزادی تهران
(وضعیت دوم)
2- فاصله میدان انقلاب الی میدان آزادی : حدود 4.9 کیلومتر
عرض خیابان بدون موانع : حدود 40 متر
اگر هر نفر در یک متر مربع حضور داشته باشد :
حداکثر ظرفیت میدان انقلاب الی میدان آزادی : حدود 196.000 نفر
فقط 2.3 درصد مردم تهران، در راهپیمایی خیابانی جمهوری اسلامی حضور مییابند.
عکس ماهواره ای میدان انقلاب الی میدان آزادی تهران
ماهیت شناسی کمیته امداد
با درود و وقت بخیر !
بدلیل برخی ملاحظات فقط لینک دانلود مطلب را برای شما قرار داده ام که کاملاً با ماهیت صدقه دادن و کمیته امداد داشتن آگاه شوید. من به صراحت می گویم که به خواست آفریدگار یکتا و موسای پیامبر و تاکید زرتشت و عیسی خاتم الانبیا و خاتم الشهدا ازها و امثال آنها و عقاید منحرف و کذب آنها تبری می جویم.
تردیدی نیست که سازمان بهزیستی در راستای بهینه سازی زندگی قشرهای آسیب دیده یا آسیب پذیر جامعه و از ابتکارات عالی پهلوی, از ابتدای انقلاب ننگین 1979 با تشکیل کمیته امداد, به حاشیه رفت و همه توجهات حکومت برای تبلیغات حکومت اسلامی و ولایت فقهی,معطوف به کمیته امداد شد و بیشترین خدمات و بودجه دولت را, در اختیار کمیته امداد قرار دادند. کمیته امداد جهت افزایش تبلیغات برای حکومت و ولایت و افزایش رفاه و آسایش کارکنان خود, در سالهای پیشین بخشی عمده از مسولیتهای بهزیستی در قبال مددجویان اجتماعی را در اختیار گرفت که مستضعف شدگان و آسیب دیدگان را مورد حمایت حکومت و ولایت جلوه دهد و آنقدر پیشرفت کرد که حتی یارانه افراد تحت پوشش را در اختیار گرفته و بوسیله کارت امداد ولایت, در اختیار آنان قرار داد و گستره تبلیغات فریبکارانه و ریارکارانه خود را برای حکومت اسلامی و ولایت فقهی افزون نمود. اما حقیقت در لفافه تهای کمیته امداد و تهای حکومت ولایت فقیه نهفته بود و متاسفانه بسیار کمتر افرادی ایرانی به ماهیت ضد بشری و ضد ایرانی کمیته امداد امام خمینی پی برده اند. اغلب مردمان ایران نی نمی دانند که اگر قرآن مردمان را به صدقه دادن سفارش کرده است, یک دلیل مستند قرآنی دارد که همانا حفظ نظام کلاسیسم, فئودالیسم و کاپیتالیسم در اسلام محمدی بوده است؛یعنی, قرآن به بقای فاصله طبقاتی,ارباب-رعیتی,سرمایه داری,برده داری,فقیری و ثروتمندی معتقد است و همه آن بی عدالتی های اقتصادی,اجتماعی و فرهنگی را حاصل اراده موجودی تخیلی به نام الله خوانده است که شخصیت زئوس را می توان در آن یافت. زئوس کوه المپ نشین, در قرآن الله عرش نشین شده است. تبیین ماهیت این خداوند عرب در این مقال نمی گنجد و کتابهای متعددی در تبیین ماهیت آن و منجمله کتاب راهی بسوی راستی نوشته شده است که بی گمان در دسترس علاقمندان و آزادگان به درک حقیقت و ماهیت ادیان میباشد.
آیت الله خمینی بدلیل فقر سواد علمی,در کتاب خود به نام ولایت فقیه (حکومت اسلامی) صدقه را برنامه عالی اسلام برای رفع تبعیض معیشتی و اقتصادی طبقات آسیب دیده یا قشر پا جامعه تعیین کرده است و الان رئیس کمیته امداد با وقاحت کامل در سال 1397 شمسی اعتراف کرده است که فق رو فقیر در ایران روز افزون شده است و ورودی کمیته امداد 50 برابر افزایش داشته است.
طی یک سال گذشته, کمیته امداد هیچگونه مستمری, به مددجویان خود نپرداخته است و حتی حدود 30.000 تومان مستمری مدجویان خود را قطع کرده است و فقط هر نفر 45500 تومان یارانه دولت را به علاوه هر نفر 90000 تومان یارانه مضاعف را به دستور دولت و پس از قطع یارانه طبقه مرفه و از قبال یارانه قطع شده طبقه مرفه پرداخت می کند. پیشتر نیز کمیته امداد ماهیانه هر نفر حدود 30.000 تومان (زیر خط گرسنگی) به مددجویان خود پرداخت می کرد. اما حائز اهمیت است که ملت ایران نیک آگاه باشند که اصلاً حاکمیت و دولت وقت, یارانه ملت و مستضعف ایران را بطور کامل قطع کرده اند و اکنون ملت ایران از دریافت آن یارانه مبتکرانه پهلوی محروم شده اند. ت بر آن بوده است که طی هدفمندسازی یارانه ها و افزایش قیمت ها و آزادسازی قیمت ها, مبالغی ناچیز از درآمد سرشار ناشی از افزایش و آزادسازی قیمت ها را به عنوان یارانه از جیب خود ملت بستانند و به جیب خود مستضعف برسانند. بدینسان حکومت اسلامی و ولایی ضمن حفظ نظام سنتی اسلامی و عربی بر اساس فئودالیسم سنتی اسلامی, در کران اینترناسیونالیسم و امپریالیسم اسلامی, یک دماگوژی ی - مذهبی دیگری را بر ملت ایران تحمیل کرده اند. چنین روش فئودالیسمی و امپریالیسمی را می توان در حکومت علی بن ابیطالب به وضوح یافت.
قضیه مضحک آنجاست که دولت,کمیته امداد را مامور اشتغال زایی و خوداشتغالی کرده است و مددجویان را در عرصه های مشاغل سنتی و قدیمی یاری می رساند که همین مهم نمایانگر ت حاکمیت و دولت برای پسرفت صنعت مدرن, به سمت صنعت سنتی است. همین معظل را می توان درباره بیت المال و بخش خصوصی گفت. حکومت,دولت و ت خود را متصل به بیت المال کرده و بیت المال را سهم حکومتی,دولتی و ی نموده است و بخش خصوصی را متصل به ملت کرده است و بخش خصوصی را سهم ملی و اجتماعی نموده است که همانا تهای فئودالیسم اسلامی حکومتی,دولتی و ی, در کران تهای کاپیتالیسم اسلامی بخش خصوصی, شرافت,حیات و معیشت یک ملت را به مخاطره افکنده است.
هموطنان گرامی تهای پیچیده ای را علیه ملک و ملت, در دستگاه های امنیت حکومتی می سازند که اغلب ملت متوجه نشوند که آیا در جام بلورین ت ولایت معاشان و انگلیس و روس در ایران آب وجود دارد یا خیر ! اما تها همه و از هر گروه در جهت ایجاد تخریب ملک و مصیبت معیشت و حیات و سلامت ملت ایران بوده است. ما چهل سال است که امنیت ملی نداریم و فقط عمال حکومت, در پی حفظ امنیت حکومتی بوده اند. امنیت ملی با غارتگری,سرکوبگری,خشونت طلی,جنایت طلبی,جنگ افروزی و خیانتکاری مغایرت و ضدیت دارد. بنابراین ما ملت ایران طی چهل سال گذشته, امنیت ملی نداشته ایم و مرزی میهنی و ملی هم نداریم؛ زیرا تهای اسلامی, انترناسیونالیستی است و خدماتش انترناسیولیستی است, نه ناسیونالیستی. لذا گروهی بیگانه مسولیت های مهمه مملکتی را به عهده دارند و حاکمیت و دولت فقط به خدمات رسانی به بیگانگان عربی,انگلیسی و روسی خیلی بیش از هموطنان و ایرانیان بها داده است. اما هموطن گرامی ! ناسیونالیست ایرانی, اهداف خدمات رسانی خود را بسوی ملت خود معطوف می سازد و خود را متعهد و مقید به خدمات رسانی به ملک و ملت خود می داند. کوروش بزرگ یک ناسیونالیست بود, امیر کبیر یک ناسیونالیست بود, کریم خان زند یک ناسیونالیست بود, ستارخان و باقرخان یک ناسیونالیست بودند, دکتر مصدق یک ناسیونالیست بود. ناسیونالیست ها با عرق ملی و میهنی خویش, قادر به خدمات بزرگ به ملک و ملت خود می باشند و هر جامعه ای عاری از ناسیونالیسم, طعمه خائنان و دشمنان و بدخواهان می گردد. ناسیونالیسم, وطن پرستی اعتدالی, در برابر شووینیسم, وطن پرستی افراطی قرار دارد. امیر کبیر یک ناسیونالیست و آدلف هیتلر یک شووینیست بود.
مقاله ماهیت شناسی سپاه پاسداران و بسیج مستضعفان را در صفحه سایت اینجانب به نام بینش نوین یا صفحه فیس بوک اینجانب مطالعه کنید.مابقی ماجرای چهل سال بازی حکومت الیگارشی اسلامی جمهوری اسلامی, در همپالگی با انگلیس و روس را, در مقاله نوشته شده اینجانب مطالعه نمایید. موفق و موید باشید.
http://www.newinsight.ir
http://www.facebook.com/mosaddegh.ir
نوشته : محمد مصدق - ایران - بهمن ماه 1397 خورشیدی
ماهیت شناسی مختصر کمونیسم در ایران
از توده ای روسی تا توده ای انگلیسی و آمریکایی
از عوامل کمونیستی روسی تا عوامل کمونیستی انگلیسی و آمریکایی
از چریکهای فدایی خلق روسی تا چریکهای فدایی خلق انگلیسی و آمریکایی
هر فردی, گروهی و تمداری که شعار و تبلیغات سر می دهد و شعارهایش و برنامه هایش تضمین قانونی و قضایی ندارد, دروغی بیش نگفته است و مردم را به سرابی بیش نفرستاده است.
شعار ضمانت محسوب نمی شود, بلکه تضمین قانونی و قضایی از حاکمان و دولتمردان برای اجرای عدالت و انصاف ضمانت محسوب می شود.
ایدئولوژی کمونیسم یکی از شعارهای فریبنده ای همچون سایر شعارهای فریبنده ایدئولوژی های گروهی از تمداران و رجال است که دستاوردی مگر دیکتاتوری و بقای سرمایه داری برای جوامع بشری به ارمغان نداشته اند. برخی کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای شرق آسیا همچون چین همچنان به حفظ فاصله طبقاتی، سرمایه داری و دیکتاتوری پرداخته اند که البته! توفیق چین، در بخش اقتصاد مگر ی با فروش کالاهای بی کیفیت به محرومان و پابرهنگان سایر ملل جهان میسر نبوده است. بواقع تاریخ کمونیسم شرقی و غربی، نمایانده است که همچون تاریخ رژیمهای پوپولیستی از عقاید مترقی بر خوردار نبوده، جزمی، دگماتیسمی و افراطی رفتار نموده اند. خب! کمونیستهایی که روزی بدین باور بودند که همهی جانداران زمین اتفاقی و طبیعی پدید آمده، متحول و متکامل شده اند، با پیشرفت دانش بشری اعتقاداتشان به عرصه تنش و چالش وارد شده است، چنانکه حتی برخی دانشمندان ماتریالیسم بدین عقیده رسیده اند که انسان و جانداران زمین حاصل آفرینش موجودات فضایی میباشند. البته! مانیفست کمونیسم کارل مارکس و فردریش انگلیس یک بیانیه ی علیه سرمایه داری است که فاقد محتوای تضاد با دین و آیین میباشد.
کارل مارکس و فردریش انگلس آلمانی، در انگلیس، علیه سرمایه داری مبارزه کردند، در حالیکه خود سرمایه دار بودند و سرمایه دار زیستند. البته! نفس حمایت آنان از قشر محرومان و کارگران نیکو بود؛ لیکن خود با پرچم سرمایه داری علیه سرمایه داری سلاح قلم و نظر را در اختیار گرفتند که صدق اهداف انسانی آنان را مخدوش نموده است. پیش از کارل مارکس و فردریش و سایر سوسیالیستهای پیشین، مطلبی منقول از موسی پیامبر، در تورات یهودیان است که خداوند متعال مالکیت خصوصی اراضی و اماکن را نهی نموده، مالکیت زمین و اراضی را منتسب به خویش و حق عمومی خوانده است. سپس عیسی پیامبر، آفریده و عابد خداوند فرید است که طی جمله ای، در انجیل، ثروتمندان را به بذل و بخشش سرمایه اشان و ثروتشان دعوت کرده است. بواقع ثروت، مازاد بر نیاز افراد میباشد، نه نیاز افراد. عیسی پیامبر، سرمایه داری را، در حالی نهی نموده است که آن زمان، خویش، در تنگدستی زیست و در تنگدستی حیات جسمانی را ترک نمود؛ حال آنکه کمونیستها و سوسیالیستهای جهان، قادر به چشم پوشی از سرمایه هایشان، ثروتشان و رفاهشان نبوده اند. جای تردیدی نیست که کمونیسم هم همچون سایر ایدئولوژی ها، در راس حکومت و دولت به الیگارشی و دیکتاتوری روی آورده اند.
کمونیستهای ایرانی و دانشگاهی، ابتدا تحت نفوذ روسیه بولشویکی بودند، اما امروزه کمونیستهای ایرانی، مرکز فعالیتهای خود را، در حیطه پادشاهی امپریالیستی، آمورالیستی و آریستوکراسی انگلیس برگزیده اند که بزرگترین دشمن و شیطان علیه مردم ایران و جهان بوده است. آنان شبکه های صوتی و تصویری را به یاری دولت سلطنتی انگلیس و اطلاعات سلطنتی انگلیس ( اینتلیجنس سرویس ) راه اندازی نموده، تمایلات فرهنگی و غربی خویشرا برای مردم ایران به نمایش گذارده اند. البته! پوپولیستها همانقدر به مردم ایران خسران و زیان وارد کرده اند که کمونیستها و سوسیالیستها. بی گمان مردم ایران خیانت حزب توده، شاخه ای از مرکزیت حزب کمونیسم منتسب به ایران را فراموش نکرده اند که اخلاقیات و ت مثبت را قربانی منویات و خیانت خود نموده اند. همه رژیمهای الیگارشی ماتریالیستی و پوپولیستی، به افراط گرایی و گاهی اندکی دمکراسی مجازی و تصنعی متوسل شده اند که بقای خود را حفظ نمایند. بواقع ایدئولوژی ها نیستند که سعادت، امنیت و انصاف و عدالت میآفریند؛ بلکه شخصیتهای نیک، مثبت و با محبت و اهداف نیک و مثبت، همراه با انصاف است که مضامین مذکور را برای جوامع بشری مهیا میسازند. اگر یون و رجال ایران و جهان همچون کریم خان زند، در پی القاب، انصاب، شهرت، قدرت و ثروت نباشند؛ شرایط زندگی مطلوبی برای آحاد مردم فراهم خواهد شد، چنانکه گسترش عدالت و انصاف، به زدودن اشرافیت مسرف و محرومیت مستضعف خواهد انجامید.
متاسفانه کمونیسم کارگری نوپای ایران بود که تهای بولشویکی روسی و امپریالیستی پادشاهی انگلیس را بکار بسته, در دهه 1320 شمسی توطئه تجزیه آذربایجان ایران را از وطن داشت که البته! پادشاهی پهلوی و ملی گرایان ایران زمین پاسخ نظامی محکمی به خائنان و دشمنان ایران دادند. همان کمونیستها, در حجاب حزب توده از سال 1320 بدفعات در راستای منویات پادشاهی انگلیس به توطئه علیه ایران پرداختند. حتی این حزب کمونیستی, در برخی ترورها و دوشا دوش سایر احزاب, همچون فداییان اسلام, ت مبارز و . در توطئه کودتای 28 مرداد فعال بود. افرادی بودند که مزد ملی گرایی و خدمتگذاری به مردم ایران را بوسیله تهای انگلیس و وطن فروشان با انگ و اهانت و مباحثات می پرداختند.
آن از امیر کبیر که مردم ایران, در دفاع از او و پس از قتل اش توسط وطن فروشان بی وجدان و پادشاهی اراذل انگلیس, دمی بر نیاوردند؛ حتی ون, به این آدمکشی درباری, ی و انگلیسی اعتراضی نکردند. این هم از دکتر مصدق که پس از آن جانفشانی ها و از خود گذشتگی ها, مزد ملی گرایی, وطن دوستی و خدمتگزاری خود را از نیروهای مردمی, پهلوی و عیادی استثماری و استعماری گرفته, اواخر عمر خویشرا در تبعیدگاه روستایی احمد آباد, با انگ مجرم و گناهکار سپری کرد, چنانکه آیت الله کاشانی خواستار مرگ و اعدام او شد. متاسفانه تاریخ ی و ملی ایران نمایانده است که ایرانیان بسیار کمتر قدر شناس خدمتگزاران ملک و ملت ایران و کمتر مشتاق بوده اند. البته! من معتقد هستم که گروه اندک کمونیستهای ایران, هم فرزندان ایران و ایرانیان هستند که حق زندگی آنان همیشگی و آزادگی آنان تا زمانی که بستری برای تهای تفرقه افکنانه, خصمانه و مداخله جویانه دشمنان ایران و ایرانی بلاخص آنگلوساکسن نباشد, محفوظ است. همه آفریدگان سازنده فرید هستیم که حق حیات و اعتقادات را او به انسان بخشیده است که نقض نکرده است؛ زیرا نقض, خود نقص است. پس سازنده فرید, منزه از نقض و نقص میباشد. نان و نمک خوردن و نمک دان شکستن میزان تربیت انسانها را تعیین می کند. جامعه و حاکم,ه دو آیینه متناظر هستند که هر یک به بیراه رود, دیگری را به بیراه رهسپار خواهد کرد. همه ما انسانها نقص داریم, و گرنه مشکل نداشتیم.
ایدئولوژی ها از برای نگهداری الیگارشی و نگهداری ایدئولوژی خودی
چاره ای مگر برقراری دیکتاتوری, سرکوبگری و آدمکشی نداشته اند.
به نام آفریدگار یکتا
نقدی پیرامون مهربان خواندن خداوند
دو گونه حیات وحش بر زمین مقرر شده است :
3- حیات وحش حیوانی
2- حیات وحش انسانی
حیوان بدلایل ذیل، به خوی توحش متمایل میگردد :
ارتزاق – وصال – تفوق – تعلق
انسان بدلایل ذیل، به خوی توحش متمایل میگردد :
غرض – مرض – غیض – جنون – جهل – هوس – تعلق – عشق – افلاس – تمکن
وحش انسان، شرارت و وحش حیوان، حاجت است. شرارت، عدول از اعتدال و حاجت، در میدان اعتدال است. بنابراین انسان، به عدول از اعتدال متمایل میگردد؛ لیکن حیوان در میدان اعتدال متمایل میگردد.
آفریدگار، واحد و فرید است که تنها موجود واجب الوجود، در حیطه کمال میباشد؛ بنابراین ما میتوانیم که سه حوزهی نقص و نقصان را، در آٰفرینش تعیین نماییم :
3- نقصان طبیعی )بلایای طبیعی )
2- نقصان حیوانی )محدوده های عقلی، عاطفی و علمی )
3- نقصان انسانی ( ضایعه های عقلی،احساسی،منطقی،علمی،روانی،جسمی )
آفریدگار برای خیر، نقیض شر را مقرر کرده است؛ بنابراین انسان به تلاش مادی برای دستیابی به آسایش، رزق و روزی و تحصیل پاداش مادی خویش میپردازد. وجود مضامین شر، انگیزه تلاش، در مسیر خیر است که تلاش مادی را، در کران تلاش معنوی قرار میدهد. انسان برای ستردن شر از نهاد عقل، احساس، منطق، دانش، روان و تن، به تلاش معنوی میپردازد.
تدقیق، در سخنان فوق، نمایان میسازد که سازندهی جهان، به آفرینش حیات وحش حیوان و حیات وحش انسان مبادرت ورزیده است، لیکن همان آفریدگار وحش،خصال مهربان را، در عقل و احساس حیوان و خاصه انسان نهادینه کرده است. بدینسان او، سازنده خوی وحشی و خوی مهربانی، در حیوان و انسان است، لیکن خدا دارنده خوی وحشی و خوی مهربانی نیست؛ زیرا وحشیگری و مهربانی، در نهاد سیرت و سرشت میباشد که خدای عاری از سیرت و سرشت، عاری از وحشیگری و مهربانی است.
اکنون استنتاج میگردد که اگر قایل، به خدای مهربان باشیم، متعاقباً قایل به خدای متوحش میگردیم که خصال وحشی و مهربانی از او منشاء گرفته است. از آنجائیکه خوی وحش و خوی مهربان، متناقض میباشند، لذا قایل شدن خدای متوحش و خدای مهربان، خدای متناقض را نمایان میسازد که ماهیت متناقض داشته، طبیعت متناقض آفریده است؛ حال آنکه عاقلان،عارفان و فیلسوفان، ذات خدای جهان و جانداران را ناسق خوانده اند، نه متناقض. همچنین تناقض، در سیرت و سرشت است که منتهی، به نقض میشود. خدای ناقض، خود خدای ناقص است؛ لیکن خدای کامل، خدای ناسق است. پس خدای جهان، کامل و ناسق است، لیکن او، آفرینش را ناقض و ناقص پدیده آورده است که همچنین سیرت و سرشت انسان را شامل میگردد. بنابراین انسان همواره، در معرض نقض میباشد؛ زیرا سرشت و خصلت، عاری از ضعف نیست؛ زیرا بشریت، عاری از شرارت نیست. باورمندی، به آفریدگار جنگ و خشونت علیه آفریده، خود ضعف سیرت و ضعف علمیت او را هویدا میسازد.
بواقع برخی ادیان از باستان تا کنون بوده اند که خدای جنگ و خشونت را پذیرفته، دو بعد قوت سیرت و ضعف سیرت، در خدای آنان هویدا شده است؛، چه غیض و جدال از استیصال میتراود، نه توان و دانش. برخی ادیان که محتوای وحش انسان، در آنها نهادینه شده است، بواقع متناقض عرضه شده اند؛ لذا خوی توحش را درباره انسان جاری ساخته اند. چنین ادیان، خدای خشن و متوحش خویش را ستایش نموده، اعمال خشن و متوحش را برای خشنودی او انجام داده اند. سیرت و سرشت، متاثر از حوادث، حالات مختلف، در انسان پدید میآورد، لیکن خدای آفرینش منزه از حوادث است. حوادث، در عالم ناسوت جاری است؛ نه در عالم لاهوت. برخی ادیان و پیروان آنان، در حوزه عرفان، به تصویر و ترسیم خدای خشن،خدای مهربان،خدای گریان،خدای خندان، خدای جدال، خدای قاتل و . انجامیده است که همچون آفریدگان خویش، از ماهیت متناقض و ناتوان برخوردار بوده است. در مثال این متن، ذهن خواننده ارجمند را به جنگ احد، در صدر اسلام معطوف مینمایم که گرچه به گواه کلام قرآن، گروهی از فرشتگان، در غزوات صدر اسلام، به یاری مسلمین شتافتند، لیکن فرشتگان خدای اسلام، قادر، به توفق بر مشرکان نگشتند. بنابراین خدای جدال با بندگان، تجربه شکست و ضعف را، در برابر بندگان خویش داشته است که موجودی، دارای سیرت و سرشت، بدین شکست و ضعف میگراید. متعاقب تحقیق، طی آیه 126 آل عمران، الله است که ظفر مسلمین، در غزوه بدر را از سوی خود خوانده است؛ زیرا 3000 فرشته را برای یاری مسلمین، به عرصه جنگ مذکور مامور کرده بود. لیکن قرار الله ظفرمند اسلام، بر این بود، طی غزوه احد که عاقبت منتهی به شکست مسلمین شد، تعداد5000 هزار فرشته را به یاری آنان بگمارد که نگارنده قرآن، این یاری را طی آیه آل عمران/126 بشارت (مژده) خوانده است. این مثال را فقط برای تبیین خدای دارای سیرت و سرشت آورده ام و بس! البته! کتاب برخی ادیان بدین مضامین پرداخته است که فزونی مطالب و روایات، در این مقال نمیگنجد.
وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ ( آل عمران/123) الله شما را در بدر پیروزتان کرد و حال آنکه شما ناتوان بودید.
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَنْ یکْفِیکُمْ أَنْ یمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُنْزَلِینَ (آل عمران/124) در آن هنگام که تو به مؤمنان میگفتنی: آیا کافی نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که از آسمان فرود میآیند، یاری کند؟!»
بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا یمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُسَوِّمِینَ (آل عمران/125)
آری، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هراز نفر از فرشتگان، که نشانههایی با خود دارند، مدد خواهد داد!
وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (آل عمران/126) ولی اینها را الله فقط بشارت، و برای اطمینان خاطر شما قرار داده؛ و پیروزی حاصل نمیگردد، مگر از سوی الله که قادر حکیم است!
ما بایست معتقد گردیم که خداوند، جهان آفرینش و جانداران را بر اساس مشیت،علمیت، قدرت و رحمت خویش آفریده است؛ نه بر اساس محبت. محبت خدا نیست که شادیها، خنده ها، توفیق ها، تندرستی ها و . را به ما عطا فرموده است، بلکه مشیت خدا است که آنها را، در کران نقیض اشان، در احساس انسان نهادینه نموده است. تعیین رزق جانداران زمین، حاجت جانداران، با هدف بقای جانداران زمین بوده است، نه محبت یزدان به جانداران زمین. در مثالی میآورم که شما باطری را از برای محبت، در چراغ قوه خود قرار نمیدهید که منبع تغذیه چراغ قوه است، بلکه باطری، حاجت چراغ قوه است که کارآمدی چراغ قوه و امکان روشنایی محیط را فراهم میسازد.
برخی انسانها چنان مهربان هستند که تحت شرایط نرمال از منظر احساسی،روحی و روانی، قادر، به قصابی و سلاخی تن انسان یا به دار آویختن و قتل انسان یا شلاق زدن به انسان یا زدن انسان یا گردن زدن انسان نیستند؛ بواقع افرادی که چنین رفتارهای خشن و متوحش از خود بروز میدهند، از منظر روانشناسی جنایی، مبتلا، به ناهنجاری عاطفی و بی قیدی عاطفی و گاهی وقفه عاطفی میباشند؛ یعنی آنان خردسالی و کودکی خویشرا با نابسامانی تربیتی،عاطفی و محیطی اعم از فرهنگی، اقتصادی و . سپری کرده اند. خدای جهان، مهربان نیست، لیکن مهربانی به هم نوعان را فرمان داده است، نه وحشیگری بشری؛ زیرا محبت به سایرین، بستر امنیت، خدمت، وحدت، مودت، پیشرفت و سعادت را فراهم میسازد که بستر خشونت،خیانت،عداوت، نفرت و سایر مضامین شرارت، قادر به تامین آنها نیست. از اینرو است که موسی پیامبر، آیین راستین آفریدگار یکتا را مهربانی به سایرین خوانده است، چنانکه چنین آیین را میتوان، در سخنان زرتشت پیامبر و عیسی پیامبر یافت. اما عیسی پیامبر به آفریدگان ایزد فرید آموخته است که تعالی اخلاقی از تعالی عاطفی و مهربانی حاصل گردد. بواقع دفاع از جان، مال، ناموس، کیان و دین، در غرایز حیوانی انسان میگنجد؛ زیرا حیات حیوان و انسان عاری از مکتب پدید نیآمده است. حیوان از مکتب غریزی – طبیعی برخوردار است و حال آنکه انسان از مکتب غریزی – اکتسابی برخوردار میباشد.
این مشیت دردها، رنجها، شکنجهها، کشتارها، دریدنها، سربریدنها ،دست بریدنها، خیانتها،ها، زندانها، شکستها، عداوتها، نفرتها، خشونتها و جنایتها، نا کامیها، گرسنگی ها، تشنگی ها و . را نمیتوان از خدای دارای سرشت مهربان پنداشت؛ خداوند، انسانهای مهربان و فروتن و حسن اخلاق آنان را، در حیطه اعتدال، سرمشق سایر انسانها قرار داده است، اگر سازنده جهان را مهربان مییافتیم، او تحمل آفرینش مشکل، نقص و نقصان و خصال توحش و خشن را بر خویش گران مییافت، چنانکه هرگز مشکل، نقص و نقصان و خصال توحش و خشن، در بین حیوان و انسان نمییافتیم. شادروان سیدارتا گوتاما بودا و امثال ایشان، خود معیارهای اخلاقی را بصورت اکتسابی دریافته، مکتبی پدید آوردند که آیین عاری از مضامین توحش و خشن را، به بشریت عرضه داشتند. انسان، خالق آیین بوده است. ما بایست، خدا را خدای مهربانی بخوانیم، لیکن خدای مهربان هرگز! ما بایست، ذات و ماهیت خدا را، در تجربیات زندگی بشناسیم. البته! اکثر انسانهای متدین، خدای خود را بر اساس خواسته هایشان شناخته اند، نه دانسته هایشان که طی زندگی بصورت تجربی تحصیل مینمایند.
نوشته : محمد مصدق - ایران - به تاریخ سه شنبه20/8/1393 شمسی
تعریف مختصر و مفید رذالت چیست؟
ابتدا واژه رذالت معنی میشود : فرومایگی، پستی، پلیدی
- عدول از حیطهی عدل و اعتدال، در تعقل، گویش و منش علیه سایرین که متضمن زوال عدل و خسران حق و اخلاق باشد.
توجه : رذالت، در فعلیت مستمر، تحقق مییابد.
از منظر روانشناسی تجربی میتوان اراذل را، در ده حوزه مورد بررسی قرار داد :
1- اجتماعی
2- انتظامی
3- نظامی
4- ی
5- حکومتی
6- حزبی
7- قضایی
8- مذهبی
9- اجنبی
10- سرمایه داری
تکوین رذالت شخصیتی را میتوان، در آنومی (نابسامانی) برههی خردسالی، کودکی و نوجوانی، منبعث از مضامین خطای اعتقادی، فقدان اعتقادی یا مسایل ژنتیکی افراد یافت. آنچه حائز اهمیت میباشد، تکوین بعد شخصیت مثبت اعتقادی و تکوین بعد شخصیت مثبت علمی، در روند پرورشی عقل و احساس خردسالان، آنان را از گزند رذایل مصون میدارد.
من بایست متذکر شوم که سنتهای جاهلی و اعتقادهای جاهلی، در آنومی شخصیتی، نقش بسزایی ایفا مینمایند که زیان خود را معطوف سایرین میسازند. بنابراین آنومی بنیادین رذایل بشری، به قرار ذیل میباشد :
1- نابسامانی عاطفی
2- نابسامانی تربیتی
3- نابسامانی محیطی اعم از اجتماعی، اقتصادی، ی و فرهنگی
اغلب اراذل، به تمایلات پرخاشگری و خشونت سادیسمی و روانی، در موضع تهاجمی اعم از خود آگاه یا ناخود آگاه مبتلا هستند که برخی این خصال را عیان و بعضی مدتهای مدید، نهان میسازند.
توجه : بین اراذل ثروتمند و اراذل مستمند تفاوت است :
- اراذل ثروتمند بدلیل مازاد بر نیاز مادی و معیشتی و نابسامانی های فوق الذکر، رذیل میگردند.
- اراذل مستمند بدلیل نیاز مادی و معیشتی و نابسامانی های فوق الذکر، رذیل میگردند.
مازاد بر نیاز و نیاز، درتکوین ناهنجاری شخصیتی و اعتقادی افراد، نقش بسزایی دارد که بیماریهای سادیسمی، روحی و روانی را میافزاید؛ چه اشرافیت، در وفور اسراف و تنگدست، در وفور محرومیت، به رذالت میگراید. در مثال فردی قاچاقچی مواد افیونی از مازاد بر نیاز خویش برای مبادلهی مواد افیونی سود میجوید. همچنین فردی سارق، بدلیل نیاز خویش اقدام، به ی مینماید. بنابراین شعار نه مازاد بر نیاز و نه نیاز، بلکه همه بی نیاز، جامعه و حاکمه را بسوی اعتدال و عدل ایمن سوق میدهد. لیکن اکنون ایران با بحران سرمایهداری و فاصلهی طبقاتی مواجه میباشد که همچون سایر ملل جهان مدیریت شده است؛ چنانکه الیگارشی مستدام بوده است.
برخی از افراد رذیل، در انتخاب مکان و زمان برای ابراز رذایل شخصیتی و اعتقادی خویش، نسبت به سایر اراذل، از هوش برتر برخوردارند؛ چنانکه آنان از مسیر قانونی عقدهای پنهانی و بیماری روانی و سادیسمی ناخود آگاه یا خود آگاه خویش را، به منصه ظهور میرسانند که البته! گروهی از مردم جامعه، این اراذل قانونی را، در برابر اراذل اجتماعی، ناظم اجتماعی میخوانند. همچنین قانونگذاران، حضور انتظامی و نظامی این گروه از اراذل با هوش را، غالباً، در ساختار امنیتی، اامی میدانند؛ خاصه آنکه حضور اراذل با هوش را حافظ امنیت الیگارشی و سرمایه داری مییابند.
هیجان و استرس، در بسیاری از پرسنل نظامی و انتظامی، در مواقع بحران عملیاتی و درگیری فیزیکی، موجبات ظهور بیماری های روحی، روانی، عصبی و سادیسمی را برای آنان فزونی میبخشد. اکنون آنان، در دراز مدت، به پرخاشگری تهاجمی و جنحی فیزیکی گرایش یافته، از ابراز آن التذاذ مییابند. از اینرو اغلب چنین افرادی از رفتارهای استبدادی و دیکتاتوری پیروی مینمایند. این گروه اکثریت نظامی و انتظامی، خود آگاه یا ناخود آگاه مجرم و متهم را پس از دستگیری، مورد ضرب و جنه، شکنجه و قتل قرار میدهند.
از منظر روانشناسی جنایی، بی قیدی عاطفی یا وقفهی عاطفی، دخیل، در جرایم، خاصه جرایم فیزیکی میباشد.
ماحصل کلام آنکه : اراذل و اوباش، در حوزه های مختلفه و طبقههای مختلفه، حضور دارند.»
مقاله فوق، توسط محمد مصدق، شهرستان تهران، به تاریخ چهارشنبه 27 آذر 1392 خورشیدی نوشته شده است.
برای شناخت ملیگرایی ایرانی نباید به دنبال فهم آن در چارچوب تئوریهای اروپایی در مورد ناسیونالیسم باشیم. ناسیونالیسم اروپایی در جهت ملتسازی بوده است و بر مبنای آن، نخست دولتی با گرایش و اهداف ملی تشکیل و سپس پروژة ملتسازی بر اساس مؤلفههای مورد نظر این دولت دنبال میشد. روندی که در ترکیه و جمهوری آذربایجان نیز صورت گرفته است.
ملیگرایی ایرانی اما امری متفاوت است. ملت ایران از دوران قدیمه وجود داشته و نام ایران در اسناد تاریخی موجود است و آگاهی ملی ایرانیان (حتی در نبود یک دولت ملی) که فرهنگ و اندیشة ی ایرانشهری شالودة آن را در دوره اسلامی تشکیل میدهد، سبب تداوم ایران و خلق حماسههای ملی میشده است. همچنین دولتهای ایرانی از دل همین ملت طبیعی-تاریخیِ ایران برآمدهاند و خود را در ادامة دولتهای ایرانی دیگر میدیدند. ملیگرایی ایرانی بر خلاف ناسیونالیسم اروپاییِ برخاسته از فرایندِ دفاعیِ طبیعی و گرایش طبیعیِ ایرانیان در دفاع از سرزمین و فرهنگ خود در طول سده ها و در برابر یورش مهاجمان و مهاجران مختلف است. اما ناسیونالیسم اروپایی در ذات خود تهاجمی و به دنبال استیلا و تحمیل است.
رویکرد و نگاه اصلی در ملیگرایی ایرانی، یک نگاه سیستمی است. ایران به مثابة یک سیستمِ طبیعی-تاریخی (و نه ساختگی توسط دولتها)، کلیتی است در عین جزئیات جدی و اصیل. ایران وحدتی است در عین کثرت و کثرتی است در عین وحدت. ایران سیستمی است برساخته از اجزای مختلف اما کلیتی بیشتر و فراتر از تکتک اجزای خود که در عین حال، قائل به ویژگیها و هویت منحصر به فرد هر جزء است.
همة ما در درجة نخست ایرانی هستیم و از درون این ایرانیت به سمت جزئیتها و کثرتهای خاص خودمان (که مبتنی بر مؤلفة قومی-منطقهایِ ما است) حرکت میکنیم. تمامی مؤلفههای قومی-منطقهای ما در تعامل سیستمی با یکدیگر، برسازندة مفهوم ایران است که اقوام مختلف ایرانی در درون آن یکپارچه میشوند. اقوام ایرانی، هویت ملیِ جدا و مجزایی از یکدیگر ندارند. آنها همانند اجزای یک سیستم در تعامل و روابط و تأثیرگذاری متقابل با هم درک میشوند. از همین رو، ما یک ملت داریم و آن ملت ایران است. اگر به این ملت باور و آگاهی داریم، باید به منظور تأمین منافع ملی در حفظ مؤلفههای ملی خودمان (که ارکان ملی ما به شمار میروند و تداومبخشِ ایران هستند) کوشا باشیم.
یکی از مولفههای مهم ملی ما زبان فارسی است. زبان فارسی، زبان ملی ما است. وقتی میگوییم ملی، معنای این جمله در نفی سایر زبانهای ایرانی نیست بلکه این زبان نمایندة ملت ایران و مردمان ایرانی است. در طول تاریخ، سایر زبانهای ایرانی هیچگاه از جایگاهی که زبان فارسی از آن برخوردار بوده، برخوردار نبودند. منظور ما در اینجا برتری زبانشناختی فارسی بر سایر زبانهای ایرانی نیست. موقعیت و جایگاه تاریخیِ ویژة زبان فارسی در ایرانشهر به دلایل مختلف که آن را به سطح زبان رسمی و ادبی و علمی ایرانشهر رسانده است، این زبان را مبدل به زبانی کرده است که از سطح یک قوم خاص فراتر رفته و مؤلفههای فکری و فرهنگی و تاریخی تمامی اقوام ایرانی در مقام ملت ایرانی را در خود جای داده است. از همین رو، تبدیل به مهمترین حافظة تاریخی و فرهنگی ملت ایران شده است.
سایر زبانهای ایرانی نیز به اندازة خود دارای مؤلفههای ملی هستند (در عین مؤلفههای قومی و منطقهای) و صد البته جزوی از میراث فرهنگی ایرانزمین محسوب میشوند. هر فردی به عنوان یک ایرانی، زبان فارسی را زبان ملی خود میداند و در چارچوب قوم خاص خود، زبان قومی خویش را ارج مینهد و به کار میگیرد. اینها منافاتی با یکدیگر ندارند. زبان فارسی نفیکنندة سایر زبانهای ایرانی نیست و مسأله در برتری زبانشناختی زبان فارسی نیست بلکه مسأله بر میگردد به موقعیت ویژة زبان فارسی در طول تاریخ که اگر شرایط طور دیگری رقم میخورد و برایندهای تاریخی به شکلی دیگر میشدند ممکن بود به جای این زبان، زبان ایرانی دیگری از این موقعیت ویژة تاریخی-علمی-ادبی برخوردار شود و نهایتاً به عنوان زبان ملی در نظر گرفته شود.
زبان فارسی که به قوم پارس در گذشته نسبت داده میشود و در حال حاضر زبان رسمی کشور ایران است، دیگر از آن جایگاه محدودِ منسوبِ خود در گذشته فراتر رفته و در طی سدههای متمادی تبدیل به عنصری ملی شده است. با رسمی شدن این زبان توسط هخامنشیان بر سراسر شاهنشاهی ایشان و نیز استمرار این رسمیت در طی دوران بعدی، زبان پارسی رفتهرفته از محملی صِرف برای فرهنگ و اندیشۀ قوم پارس تبدیل شده است به محملی برای یکپارچه شدن فرهنگ و اندیشه و آداب تمامی اقوام ایرانی و نا-ایرانی موجود در دامنۀ حکومتهای ایرانی و مفهوم ایرانشهر که این امر موجب گسترش این زبان و ورود عناصر زبانی و فرهنگی سایر اقوام در آن شده است. همراه با داخل شدن عناصر و قالبهای فرهنگی و فکری
اقوام دیگر به یک زبان، مطمئناً واژگان و اصطلاحات مربوط به آن سیستم یا خرده-سیستمهای فرهنگی و فکری نیز ورود پیدا خواهند کرد. برای نمونه، دین زرتشت و فرهنگ زرتشتی-اوستایی که مطابق مستندات تاریخی و زبانی امری ظهور یافته در قلمروی ایران اما دور از سرزمین قوم پارس بوده، با خود بسیاری از اصطلاحات و واژگان را در قالبهایی از اندیشهها و آداب و احکام وارد زبان پارسی کرده است. و یا حتی بعد از ورود اسلام و تثبیت شیعه در ایران که باز هم شاهد این انتقالهای فکری-زبانی هستیم. از همین رو، زبان فارسی با رسمی شدنش دیگر نه زبان یک قوم بلکه زبان یک ملت به نام ملت ایران است که تمامیشکلهای فرهنگی و فکری و تجربی اقوام مختلف ایران را در خود یکپارچه کرده است. زبان فارسی در واقع یک زبان ملی است، نه قومی. این زبان با رسمی شدنش تبدیل به ابزاری شده در راستای یکپارچه شدن عناصر فرهنگی و فکری و زیستی تمامی اقوام ایرانی، و نیز ابزاری به عنوان بستر انتقال فرهنگ و اندیشه و آداب ایرانشهری که در طی گذر تاریخ در هم گره خوردهاند و فراتر از عناصر فرهنگی و فکریِ تک قومِ پارس هستند.
متأسفانه در دهههای اخیر شاهد حمله به زبان فارسی از سوی برخی جریانهای بنیادگرای قومی هستیم. در این جریانها برای حمله به ایران، نخست یک دوقطبی کاذب ایجاد میشود که در آن فارس در مقابل قومی دیگر قرار میگیرد (مانند دوقطبیِ کاذبِ فارس-ترک»)، سپس مردمان یک منطقه برابر با آن قوم خاص در نظر گرفته میشوند (مانند آذری را برابر با ترک دانستن)، آنگاه ایران را مساوی با فارس و فارس را مساوی با ایران قرار میدهند و این چنین آن قوم خاص را در برابر ایران علم میکنند (مانند قرار دادن ترکها در مقابل ایرانیها که به طور ضمنی همان قرار دادنِ آذریها را در مقابل ایرانیها است) و با بیرون کشیدن آن قوم خاص از دایرة ملت ایران و حمله کردن به ایران و مؤلفههای آن از جمله زبان فارسی به عنوان زبان فارسها و ایرانیانی که از نظر آنها همان فارس محسوب میشوند، شروع به حمله به ارکان هویت ملی ایرانیان و در نتیجه به تمامیت ایران و منافع ملت ایران میکنند.
ملیگرایی ایرانی در برهة کنونی از تاریخ ایران در حال مبارزه با همین دست از بنیادگراییهای قومی است تا از تمامیت و هویت ایرانی دفاع کند. جدا از این وظیفة دشوار، از دیگر اهداف ملیگرایی ایرانی برقراری حکومت قانون و دولت ملی است تا در ذیل آن منافع ملت ایران از هر قوم و منطقهای تأمین شود و قدرت و نیروهای موجود در کشور به صورتی متناسب و متعادل در میان مردمان ایرانی توزیع گردد. ملاک اصلی ملیگرایی ایرانی در سنجش روشها و تهای داخلی و بینالمللی، تأمین شدن منافع و مصالح ملی است. با فهم مفهوم ایران و ضرورت دولت ملی توسط مردم، راه برای برقراری حکومتی مبتنی بر قانون و منافع ملی باز خواهد شد که اقتصاد و تولید ملی یکی از نتایج حتمی آن است. ملیگرایی ایرانی به دنبال قدرتمند شدن ایران هم به لحاظ داخلی و هم به لحاظ بینالمللی است که این امر را بر پایة فرایند کهنه در نو» و تداوم سنتهای ایرانی در شکلی نوآیین جستجو میکند.
ملیگرایی ایرانی شامل تفکرات مبتنی بر حکومت قانون و حاکمیت ملت و برقراری دولت ملی، جنبشهای ی و اجتماعی ملیگرایانه، تأکید بر مصالح کشوری و منافع ملی، عشق به فرهنگ و زبان و تاریخ ایرانی و حس افتخار به ایران و مردم ایران است. اساس ملیگرایی ایرانی بر آگاهی ملی و آگاهی از هویت ملی است که در کانون آن ایران و هویت ایرانی و یکپارچگی مردم ایران به عنوان یک ملت قرار دارد. سابقة آگاهی ملی در میان ایرانیان سابقهای به درازای سدههای طولانی است و مردم ایران در ذیل این آگاهی خود را ملتی یکپارچه و به عنوان ایرانی درک میکنند.
در عالم ت و اجتماع (چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی) هیچ چیز ملموستر و واقعیتر از وطن و ملت نیست و به تبع آن هیچ چیز با اهمیتتر از مصالح کشور و منافع ملت نیست. ملیگرایی ایرانی با تکیه بر همین واقعیات و مصادیق ی و انسانی به دنبال حاکمیت ملت ایران بر خود و ترقی کشور ایران و سعادت مردمان ایرانی است.
در ملیگرایی ایرانی والاترین ارزشها که واقعیترینِ ارزشها هم هستند عبارتند از کشور و ملت و هویت ملی و تاریخ ملی و منافع ملی. ملیگرایی ایرانی خواهان سرافرازی و سربلندی کشور و ملت ایران است که این هدف را با تشکیل دولت ملی و برقراری حکومت قانون و نظام مبتنی بر سنت ایرانی (اما به صورت اصلاح شده و به روز شده) دنبال میکند.
ملیگرایی ایرانی عشق به میهن است در جهت حفظ و استمرار آن و دفاع از میهن و متعلقاتش در برابر بدخواهان و بیگانگان. ملیگرایی ایرانی نه باستانگرایی است و نه نژادپرستی بلکه تلاش برای سروری ملت ایران بر خود و بر امورات و سرنوشت خویش و دفاع از کیان کشور و آیندة ملت ایران است در سایة قانون و دولت ملی، خرد ایرانی
و احساسات وطنخواهانه.
ملیگرایی ایرانی هرگونه بنیادگرایی قومی و مذهبی را رد میکند و ضمن احترام به کثرت اقوام ایرانی، اصل را بر شهروند به عنوان عضوی از جامعه میگذارد و در واقع بر تفکر شهروندی در جامعه تأکید دارد. فرد به فردِ ملت ایران پیش از همه به عنوان یک شهروند ایرانی لحاظ میشوند و دارای حقوق و وظایفی در جامعه هستند. در تفکر شهروندی، تمامی افراد در چارچوب جامعة ایرانی از حقوق برابر برخوردارند و قانون اساسی و قوة عدلیه و عدالتخانه پشتوانة حقوق آنها است. یکی از خطقرمزهای ملیگرایی ایرانی و دولت ملی برآمده از آن عبارت است از حقوق ملت ایران و همچنین تضمین حقوق و آزادیهای اصناف و اتحادیهها و احزابی که مردم و شهروندان در آن نهادهای مردمی حقوق فردی و منافع شخصی خود را در چارچوب مصالح عمومی و منافع ملی پیگیر میشوند.
ملیگرایی ایرانی اصل را بر ایران به عنوان بنیان و مأمن ایرانیان میگذارد و بر همین اساس نیز موضوع اصلی در دانشگاههای علوم انسانی ایران باید خودِ ایران باشد تا علوم و دانشهای تولیدشده پاسخگوی نیازهای ایران و مردمان ایرانی باشد. تولیدات علمی دانشگاههای ایران میبایست راهگشای ترقی ایرانیان در عرصههای داخلی و خارجی باشند. همچنین فنآوریهای نوین میبایست بر اساس نیازهای ایرانیان و در چارچوب فرهنگ ایرانی بومیسازی شوند تا اصل تناسب میان نیاز، بافتار و تولید» حفظ گردد و از این طریق نیز تولید ملی شکل گیرد که سبب رونق اقتصاد ایران خواهد شد. در واقع ما برای توسعه و پیشرفت نیاز به تفکر ملی و تقویت آگاهی و هویت ملی داریم.
ما برای توسعه و پیشرفت نیاز به تفکر ملی و تقویت آگاهی و هویت ملی داریم. علم جامعهشناسی بیان میدارد تا زمانی که اصولی مانند مصالح عمومی و منافع ملی در بنیاد امور مختلف یک ملت قرار نگیرد، آن ملت از توسعه و ترقی دور خواهد ماند. هر اندازه که مردمان یک کشور از تفکر ملیگرایی دور بمانند، به همان اندازه جامعة ایشان دچار انحطاط، فساد، اختلاس، رشوه، انحصارگرایی، بیتفاوتی و بیمسئولیتی عمومی خواهد شد. عشق به میهن و ملت سبب میشود تا هر فرد به مثابة یک شهروند ایرانی نسبت به کشور و هممیهنان خویش و نسبت به قوانین اجتماعی و منافع ملی تعهد و احترام نشان دهد و سعادت کشور و ملت ایران را اولویت قرار دهد. همین اولویت مبنایی است برای رشد و توسعة کشور و رفاه اجتماعی و همچنین مبنایی است برای اقتدار ایرانیان در منطقه و در سطح بینالمللی.
در ملیگرایی ایرانی اعتقاد به نهاد شهریاری است به عنوان بخشی از نظام مشروطه. شهریار عبارت از پادشاهی است که صاحب فرّه ایزدی است یعنی فردی که دارای بالاترین میزان از خرد و اندیشة نیک، دادگری و درستی و راستی است و کیفیات لازم برای خدمت به کشور و ملت را تا نزدیکترین درجه به آرمانِ شاهی دارا میباشد. این فرد برگزیدة خرد جمعی مردمان ایران و دارای توانایی تاریخسازی است. اما چنانچه زمانی فرّه ایزدی از او خارج شود و دیگر نه در جهت خدمت به کشور و ملت بلکه در جهت آسیب به کشور و ملت گام بردارد، نهادهای قانونی تعریف شده در نظام مشروطه جایز و مم هستند تا او را از جایگاه شهریاری پایین کشند و فرد جایگزین را انتخاب کنند. بر همین اساس، در نظام مشروطه نهادهای مردمیِ نظارت بر مقام شهریاری و نهادهای انتخاب شهریار وجود دارند. در ملیگرایی ایرانی، پادشاهی زمانی قانونی و مشروع است که دارای کیفیت شهریاری و دارای اصالت عقلانی و اخلاقی باشد. از این رو ملیگرایی ایرانی با هر گونه استبداد و حکومت زور و تلاش پادشاه برای رسیدن به حکومت مطلق مخالف است. ملیگرایی ایرانی به دنبال شهریاری نو و شهریاری ملت بر خود و بر کشور است که این سروری و شهریاری دارای نمادی به نام پادشاه است که در واقع نماد اقتدار و استقلال مردم ایران است. پادشاهیِ بدون مؤلفههای شهریاری (شامل خرد و راستی، عقلانیت و عدالتمحوری و رعایت اصالت اخلاقی) یک حکومت فردی و مطلقگرا، استبدادی، تندرو، نابخردانه و غیراخلاقی است که از آرمان شاهیِ ایرانی به دور است. در ملیگرایی ایرانی، اندیشة شاه آرمانی و شهریاری بر فضیلت شاهی و قانونمندی استوار است. آزادی برای شاه و مردم تحت ادارة او تنها در چارچوب قانون سر بر میآورد. از این رو، شهریار افزون بر استعداد فطری برای فرمانروایی، خردمندی و بینش، تجربه و کارایی، راستی و دادگری و اخلاقمداری میبایست قانونمند باشد. این قانون مانع از آزادی افراطی پادشاه یا مردم است و در عین حال پشتیبان آزادیهای ضروری و لازم برای پادشاه و مردم نیز هست.
منبع مطلب : تلگرام و سایت پان ایرانیست - متشکل از ملی گرایان با غیرت و شرف ایران زمین !
ثبت مطلب به تاریخ چهارشنبه 7 شهریور 1397 شمسی
کریستوفر اسپی وی :
خانواده سلطنتی بریتانیا, شیطانی است! ملکه انگلیس با ستمگرها, سوسیالیستها و مهای جنسی و بچه بازها چای می نوشد!
Monsters Inc: The Satanic British Royal Family - Christopher Spivey
سایت کریستوفر اسپی وی از سوی دولت دیکتاتوری انگلیس مسدود شده بود که گویا با تلاش دمکراتهای انگلیس, صفحه ی سایت او بازگشایی شده است. او طی مدت مسدود شدن سایت خود در صفحه نخست سایت, به دولت و سلطنت انگلیس لعنت FUCK YOU فرستاده بود. تا زمان مسدود شدن سایت کریستوفر اسپی وی, دولت و سلطنت دیکتاتوری و فاشیستی انگلیس سایت کریستوفر را به یک سایت دیگر هدایت می نمودند که سایت او از مشاهدات و جستجوی کاربران پنهان گردد؛ اما اکنون در تاریخ 24 فروردین 1397 شمسی و بازدید از سایت او, شاهد رفع انسداد از سایت اسپی وی شده ام که مطالب بسیار مهمی درباره مفاسد بزرگ دولت و سلطنت انگلیس را منتشر کرده است. لینک آدرس سایت او در سطور پایین تر ثبت شده است.
منابع خبری کشور کانادا که هنوز هم جزو مستعمرات انگلستان محسوب می شود به بحران مالی در انگلیس و ارتباط آن با خاندان سلطنتی این کشور پرداخته و نوشته اند : کاهش هزینه های دولتی ، افزایش مالیات ها و کاهش کمک های مالی به دانشجویان در سال گذشته میلادی موجب برپایی تظاهرات اعتراض آمیز گسترده در سرتاسر انگلیس شد و این تظاهرات ها به نوعی وجهه انگلیس را در اذهان عمومی جهان خدشه دار کرد.
در همین ارتباط خانواده سلطنتی انگلیس سال گذشته برای برگزاری مراسم عروسی پرنس ویلیامز نوه ملکه و همسر وی بیش از پنج میلیارد پوند هزینه کرد و به دلیل همین اعتراض شدید مردم انگلیس را برانگیخت. تا پیش از سال 2002 ملکه انگلیس سالیانه از محل دریافت مالیات های مردمی 122 میلیون پوند درآمد داشت و از این مبلغ برای هزینه های درباری و خانواده سلطنتی استفاده می کرد اما وی مجبور شد در سال مالی 2010 – 2011 تنها از 51 میلیون پوند برای مخارج خود و خاندان سلطنتی انگلیس استفاده کند و قرار ا ست درآمد ملکه در سال آینده بار دیگر کاهش یابد . از سوی دیگر افشای رسوایی جنسی خانواده سلطنتی انگلیس به خبر اول رسانه های این کشور طی ماههای گذشته تبدیل شد. در همین زمینه منابع خبری گزارش داده اند پرنسس دایانا ، زمانی که عضوی از خانواده سلطنتی بوده مورد آزار و اذیت قرار گرفته است! این جمله کوتاه کافی است تا بزرگ ترین جنجال رسانه ای سال در خصوص کشوری اتفاق بیفتد که خود را مهد آزادی و دموکراسی می داند اما در آن حتی بالاترین مقام های سلطنتی نیز از آزادی های حیوانی در امان نیستند . رومه های چاپ لندن در گزارش هایی در خصوص رسوایی جنسی خانواده سلطنتی که فاش شده است نوشتند : اعضای خانواده سلطنتی و افراد مشهور، این روزها در مورد حق حفظ حریم خصوصی خود زیاد صحبت می کنند اما چرا ما نباید در مورد زندگی خصوصی آنها و آنچه در این قسمت از زندگیشان می گذرد چیزی بدانیم؟ در پی رسوایی هک کردن تلفن و زیر سؤال رفتن فرهنگ شغلی، عملکرد و اخلاق مطبوعات انگلیس، این امر تقریبا تبدیل به نوعی تابو شده که کسی بخواهد اینگونه استدلال کند که به هرحال نوعی علاقۀ جمعی و مشروع به نوشتن و خواندن در مورد زندگی خصوصی افراد مشهور در بین مردم وجود دارد.
رومه های انگلیسی نوشتند البته قصد آن نیست که از اقدامات هکرهای تلفن دفاع کنیم و یا از رفتار کسانی که پرنسس دایانا را مورد آزار و اذیت قرار داده اند. اما می خواهیم بگوییم که این موضوع کاملا قابل فهم، قابل قبول و قابل دفاع است که خبرنگاری به دنبال کسب اطلاعات و نوشتن در باره کارها و برنامه های غیر رسمی اعضای خانوادۀ سلطنتی باشد کارهائی که در اوقات فراغت و خارج از مسئولیت های رسمی شان انجام می دهند. این رومه ها اضافه کردند : البته وسواس و حساسیت ما نسبت به رویال ها ( اعضای خانوادۀ سلطنتی انگلیس) چیز جدیدی نیست. در طول قرن ها نشیب و فراز های زیادی دربین بوده ، اما اگر به عنوان مثال؛ به دوران سلطنت چار دوم برگردید می توانید اسناد رسوایی معاشقه های پادشاه را با معشوقه های فراوانش پیدا کنید.در اوایل دهۀ1970 و اواخردهۀ 1990، احترام به سلطنت تا حد زیادی افول کرد. اما امروز رویال ها سواربر ابرها در آسمان سیر می کنند. خبرنگار رومه انگلیسی " دیلی میل " که به افشا کننده راز پرنسس دایانا معروف بوده می نویسد : به طور کلی، روابط بین مطبوعات و کاخ سلطنتی یک رابطۀ دو سر سود است، هر چند گه گاه یکی از طرفین دست بالا را می گیرد و سود بیشتری می برد و در حال حاضر، متاسفانه، این خانواده سلطنتی است که این امتیاز را در اختیار دارد ، در حالی که رسانه ها عقب مانده اند.
هم اکنون برخی مستند سازان قصد دارند 60 سال حاکمیت ملکه الیزابت دوم و فراز و نشیبهای زندگی وی و خاندان سلطنتی انگلیس، ت داخلی و خارجی این کشور طی این مدت از جمله تغییرات در مستعمرات و روی آوردن به استعمار نو، اعطای استقلال به مستعمرات سابق، جنگ عراق و افغانستان، تهای نرم ملکه الیزابت برای تاثیرگذاری بر دولتهای مختلف حزب محافظه کار و کارگر در تاریخ معاصر انگلیس و استفاده از مکانیزمهای غیرشفاف برای حداکثرسازی نقش خاندان سلطنتی در روندهای تصمیم گیری و پرهیز جدی از مداخله آشکار در مسائل ی را بررسی و به تصویر بکشند. مسلما بخشی از این تلاش ها معطوف به فساد گسترده در خاندان سلطنتی و تلاش ملکه برای سرپوش گذاشتن بر این فسادها و نیز تلاش وی برای تغییر نگاه مردم به این خاندان، تقویت زمینه ادامه نظام سلطنتی مشروطه در انگلیس و ممالک تابعه و چالشهای مربوط به تعیین یک پادشاهی با ظاهری مقبول برای آینده این کشور خواهد بود. به اعتقاد اکثر تاریخ نگاران بریتانیا از گذشته دور با مشکلی به نام خاندان سلطنتی و سیطره آن بر تمامی ابعاد زندگی مردم این جزیره مواجه بوده؛ خاندانی که از همان روزهای آغازین تا امروز با فساد و انحراف اخلاقی رابطه ای ناگسستنی داشته است. سابقه فساد اخلاقی خاندان سلطنت بریتانیا به بیش از 100 سال می رسد و گهگاه به آگاهی افکار عمومی نیز می رسد، مثلا ادوارد هفتم در سال 1870، آلوده روابط نامشروع بود و همگان از فساد جرج پنجم و روابط ضد اخلاقی اش آگاه بودند. روابط عاشقانه متعدد ادوارد هفتم که در سال ۱۹۰۱ به سلطنت رسید، همواره باعث رنجش ملکه می شد، اما در نهایت وی با شاهزاده الکساندرا از دانمارک وصلت کرد که این ازدواج برخلاف تصور همه تا سالهای زیادی دوام آورد. در سال 1891 میلادی، پسر ادوارد پنجم که با دو زن بدکاره رابطه و مکاتبه داشت، ناچار شد به آنان باج دهد تا بتواند نامه هایش را پس بگیرد و ماجرا را پایان دهد اما شماری از نامه های این فسادها بعدها در حراجی های انگلیس به فروش رفت. در دوران معاصر، شاهزاده مارگارت، خواهر ملکه الیزابت دوم؛ ابتدا با یک خلبان انگلیسی رابطه داشت اما چون دولت و کلیسا با ازدواج شاهزاده با یک مرد مطلقه مخالفت کردند، با یک عکاس ازدواج کرد. مارگارت پس از مدت کوتاهی طلاق گرفت و تا آخر عمر با مردان فراوانی رابطه داشت. در سال 2005 میلادی نیز رسانه های انگلیس گزارش دادند یک همجنس باز که با پسر مارگارت رابطه جنسی داشته، تقاضای باج کرده تا نوار مربوط به این رسوایی را منتشر نکند.
براساس اسناد موجود، شاهزاده چار، ولیعهد انگلیس، با این که با ن فراوانی رابطه داشت، در سال 1981 با شاهزاده دایانا ازدواج کرد و با داشتن دو پسر، در سال 1996 طلاق گرفت. به گفته دایانا، در طول زندگی مشترک، چار با "کاملیا پارکر" که در آن زمان شوهر داشت، رابطه نامشروع داشت. چار در سال 2005 میلادی ، با کاملیا ازدواج کرد و دایانا نیز به همراه دوست پسرش که فرزند یک میلیاردر مصری بود در یک تصادف در پاریس درگذشت. جدایی چار از دایانا ضربه محمکی به وجهه خاندان سلطنتی بریتانیا وارد کرد. کوتاه مدتی پس از آن درز مکالمات تلفنی چار با کامیا پارکر، معشوقه چندین سالهاش، به رومهها سر و صدای زیادی را به راه انداخت و موجب شد که بسیاری از مردم چندان رغبتی برای به سلطنت رسیدن شاهزاده چار نداشته باشند. در سال ۲۰۰۳ پاول برل، خدمتکار شخصی دایانا، کتابی منتشر کرد و در آن پرده از بحران زندگی شویی چار و دایانا برداشت. شاهزاده اندرو، دومین پسر و سومین فرزند ملکه الیزابت دوم، در سال 1986 با "سارا فرگوسن" ازدواج کرد و بعدا از وی طلاق گرفت. روابط کاری شاهزاده اندرو با جفری اپستین، میلیاردر آمریکایی، افشا و موجب بی آبرویی خاندان سلطنتی شد زیرا شریک شاهزاده اندرو، به جرم تعرض جنسی به کودکان، در آمریکا تحت پیگرد است. سال ۱۹۹۲ سال چندان خوشی برای خاندان سلطنتی بریتانیا نبود. در ماه مارس اندرو از همسرش سارا فرگوسن جدا شد. چند ماه پس از جدایی عکسهایی نیمه از سارا فرگوسن به همراه مشاور مالی اش در کنار یک استخر به رومه ها راه یافت. و در ماه دسامبر شاهزاده چار و دایانا پس از سالها اختلاف جدایی خود را رسما اعلام کردند. ملکه الیزابت دوم این سال را که همزمان با چهلمین سالگرد تاجگذاری اش بود "سالی بد" لقب داد. ادوارد، سومین پسر و چهارمین فرزند ملکه انگلیس است که ازدواج کرده و دارای دو دختر است. پیش از ازدواج وی با سوفی رایز- جونز در سال 1999 میلادی، شایعاتی منتشر شد مبنی بر این که شاهزاده انگلیسی، در خفا همجنس باز است اما این صفت خود را بروز نمی دهد. هری، نوه ملکه الیزابت، به دلیل روابط عاشقانه متعددش با ن، حضور در مهمانیهای متعدد و انتشار عکسهایی از او در حالت مستی، لقب "شاهزاده مهمانی" را از رسانه ها دریافت کرد. انتشار عکسی از او در یونیفورم نازیها نیز تا مدتها خبرساز بود. این مسایل تنها گوشه از واقعیت ها و حقایق تلخی است که تاکنون به جهان خبر درز کرده و انتظار می رود با ادامه آشکار شدن رسوایی های مالی و اخلاقی خاندان سلطنتی بریتانیا مردم این جزیره در آینده با سرافکندگی خود را انگلیسی معرفی کنند.
منبع گزارش : سیر نیوز
ترجمه متن عکس : ها . شما فقیر هستید !
!Christopher Spivey : The Satanic British Royal Family
Personally I would seriously question the morals of a Queen who takes tea with tyrants and socialises with offenders and paedophiles.
کریستوفر اسپی وی : خانواده سلطنتی بریتانیا, شیطانی است! ملکه انگلیس با ستمگرها و
سوسیالیستها و مان جنسی و بچه بازها چای می نوشد!
سایت کریستوفر اسپی وی از سوی دولت دیکتاتوری انگلیس مسدود شده بود که گویا با تلاش دمکراتهای انگلیس, صفحه ی سایت او بازگشایی شده است. او طی مدت مسدود شدن سایت خود در صفحه نخست سایت, به دولت و سلطنت انگلیس لعنت FUCK YOU فرستاده بود. تا زمان مسدود شدن سایت کریستوفر اسپی وی, دولت و سلطنت دیکتاتوری و فاشیستی انگلیس سایت کریستوفر را به یک سایت دیگر هدایت می نمودند که سایت او از مشاهدات و جستجوی کاربران پنهان گردد؛ اما اکنون در تاریخ 24 فروردین 1397 شمسی و بازدید از سایت او, شاهد رفع انسداد از سایت اسپی وی میباشم که مطالب بسیار مهمی درباره مفاسد بزرگ دولت و سلطنت انگلیس را به زبان انگلیسی منتشر کرده است.
لینک سایت کریستوفر اسپی وی
We were involved in and spoke at the UK Rally Against Child Abuse in Trafalgar Square last Saturday (7 Aug 2010). Filmmaker and child abuse survivor Bill Maloney opened the Rally with a rousing speech in which he committed treason under Nelson’s column declaring that the Queen Mother was a paedophile. Diana had apparently declared to a close friend that she was evil. Her footman, who had previously been a butler to the Queen, was a convicted child offender who used to groom his victims by taking them to parties with the Queen Mother at Clarence House” – Spokes person for UKRACA
With the Queens Jubilee celebrations still dominating the news it’s probably a bit unfair to try and gauge whether the Royal family are gaining or losing public support. After all, some of those who wouldn’t normally support the Queen but are easily led – of whom there are many – often get caught up in the inevitable wave of patriotism that an event such as QE2’s 60 years on the throne is bound to generate.
For what it’s worth, those who are pro monarchy tend to put the country’s support for Liz at around 80%. On the other hand, those in favour of Britain becoming a republic are more likely to site the result of a recent major poll undertaken which came back as showing support for the Queen as now being less than 50%.
To my way of thinking, even 50% support is far too high. There is a wealth of easily accessible information available as to how evil, corrupt, greedy and parasitic this woman and her family of inbreeds are, yet at least 1 in 2 of us are happy to let her reign continue…
Are these people mad?
The Queen should have been hanged for High Treason back in 1972 when she let the corrupt paedophile Prime Minister, Edward Heath sign away our sovereignty. She had and still has the authority to do so, yet she still let him. Furthermore, she let him do so under very unfavourable terms for the country- Terms which Heath had in fact been blackmailed into agreeing too.
This blackmail came about after it was discovered that Heath was molesting young boys from various children’s care homes around the country. The following is an extract from ‘Wheel Of Fortune’ written by T Stokes:
One of those who stood most to lose was Sir Edward Heath prime minister from 1970-74, who was known to visit the Jersey care home the Haute Garrene among others to take young boys on boating weekends on his yacht called ‘Morning Cloud’, or as bodyguards referred to it, ‘Morning Sickness’.”
Heath had already been warned several times by the Commissioner of the Metropolitan Police about his conduct, but like so many before him, The then Prime Minister thought that he was untouchable and as such, ignored the warnings
Many of these boys were allegedly provided to Heath and many more prominent MP’s for that matter by the Radio 1 DJ and TV Celebrity Jimmy Saville.
Course, Jimmy ‘rattle, rattle’ Saville was a hero to millions of kids in the 1960’s & 70’s who would never believe that of him. After his career took a nose dive in the 1980’s Saville reinvented himself as a Charity fund raiser for the Stoke Mandeville Hospital and as such millions more would also never believe him capable of such a heinous crime.
On the other hand, I find it extremely easy to believe and very plausible too. After all, he was extremely flamboyant, he never married – in fact he was never known to have had a girlfriend. But most tellingly of all was his fondness for children, especially boys in care homes. The following is an extract in connection with the Haut de la Garenne inquiry into the child abuse that took place at the Haute Garenne Childrens home on Jersey :
A source spoke to one of his victims and he said about others who were present, and more important, who was supplying the children to him. The person bringing children for him to abuse was Sir Jimmy Saville. He was seen by the witness, victim, taking young boys onboard Heaths yacht the ‘morning cloud’ when they were at party conference. Saville is known for supplying a number of high profile MP’s with children for them to ually abuse”.
Saville, a homoual paedophile, was also a frequent visitor to the Royal household. You can draw your own conclusions from that but I will remind you that during these 6oth anniversary celebrations, one of the invited guests on the Royal Barge was the convicted offender Harbinder Singh Rana who served a 4yr prison term for a list of offences including 5 counts of indecent assault.
The fact that all of the senior royals were in the company of this known offender – who would have been closely vetted before being allowed anywhere near them – would not have mattered a jot to Liz & Co. After all, the Royal family have been linked to perverse scandals for centuries.
Prince Andrew for instance has been dogged for years by rumours of homouality. If he is, fair enough, but he would never be allowed to admit it, what with his Mother being the head of the Church of England. However, the nature of his ual preferences was called in to question following the revelation of his close association and friendship with the child offender Jeffrey Epstein. Now if you or I were known to be regular visitors to a Paedophiles home we would be attacked and beaten in the street.
Unfortunately, Randy Andy also thinks nothing of charging the public for the travel costs to his shenanigans. Now considering the fact that he is well aware that the tax payer should only pick up the tab for his travel to and from ‘Official business’ trips, the word ‘Fraud’ automatically springs to mind.
Course, if asked which member of the Royal family is Gay, the majority of people automatically choose Prince Ed the Ball. Now while it’s true that he wasn’t man enough for the Military and as such tried a career as a ‘luvie’, there are no scandal stories to support the claim. In fact, apart from trading in on his Royal status and beating his dogs with a walking stick, there is actually very little tittle tattle on Rock steady Eddie… He’s just a pratt.
His older Brother Prince Big Ears… Sorry, that was rude so I will start again. Edwards’s older brother Prince Dobby, sometimes affectionately known as Charles, on the other hand is also rumoured to be Gay, or at least biual. This information came straight from the horse’s mouth so to speak. That isn’t to say that the info came from Princess Anne. I will deal with her later.
Prince Charles uality was called into question following the murder of his wife Diana. Diana, in a self preservation exercise had made a tape recording of one of Charles’ valets telling of how he was raped by a senior member of the Royal Household. Jamie Doward, social affairs editor at the Observer ran this story on November 2, 2003:
Secret confessional videos made by Diana, Princess of Wales – which would have caused huge embarrassment to the royal family if they had been made public – have been [allegedly] destroyed.
Royal sources say the videos, recorded by a former BBC cameraman, who is now believed to be living abroad, were seized when detectives raided the home of Paul Burrell, Diana’s former butler, in Cheshire two years ago.
The videos featured an emotional Diana discussing her life following her divorce from Prince Charles and an allegation that a courtier close to a senior royal raped one of his male colleagues [apparently Princess Charles sodomized one of his male valets].
This is the same allegation that Diana reputedly recorded on the infamous audio tape whose whereabouts is now the subject of a media frenzy.
On the audio tape the princess recorded George Smith, a former aide to Charles, alleging that he was [homoually] raped [sodomized, buggered”] by a senior courtier [apparently Princess Charles, who partially admitted the allegation by stating that he was the person named in Diana’s diaries, without going so far as confessing his guilt that he perped the crime]”.
Never the less, despite the evidence pointing to Charles being a Homoual Rapist – A common and accepted practice amongst the Elites apparently – at least he and his Sister Anne can be reasonable sure of their parentage. On the other hand Prince’s Randy Andy & Ed the Ball cannot claim likewise with the same degree of certainty.
This is because despite appearances, The Queen and her husband, Phil the Greek (who is in fact German) are not as close as they would have you believe. There are in fact far to many Newspaper articles and rumours pertaining to Liz & Phil’s cold, loveless marriage, for them not to be true.
Prince Andrew’s parentage was called into question shortly after his birth and the murmurings have gained momentum ever since by sly digs in the media such as this one from the Telegraph:
There are those who persist in believing that Prince Andrew’s natural father was the Queen’s racing manager, Henry Porchester, Porchey”, 7th Earl of Carnarvon, suggesting the conception occurred at some point between 20 January and 30 April 1959 when Philip was away on another of his long sea voyages in the Britannia”.
In 1993 The New York Times Magazine exposed the Queen’s penchant for sleeping with her underlings in an article quoting the columnist Nigel Dempster telling the author Christopher Hitchens, ‘Get hold of a picture of Prince Andrew and then one of Lord Porchester at the same age. You’ll see that Prince Philip could never have been Andy’s father’.
Tellingly, The Queen did not dare challenge the article. She did however use the tax payer’s money to increase the budget for the Buckingham Palace Press Office – the outfit set up decades ago to buy the silence of media owners and editors.
Coincidentally enough, or perhaps as fate would have it, as I was searching for a photograph of the Queen and Lord Porchester in each others company, I came across an article in today’s Telegraph newspaper (6/7/12) from which the following extract is taken:
Euston headed the list of well-born flirts” that Elizabeth and her friends used to joke about, which also included Lords Porchester and Plunket, among others. Unlike her fun-loving younger sister, Margaret, Elizabeth was painfully shy and cautious and solemn in her demeanour, albeit still attractive. At parties she could appear something of a wallflower. However, at nightclubs – such as the 400 Club in Leicester Square, where there was a band for dancing, or the nearby Café de Paris, before it was bombed – she could be squired by young men she liked, away from prying eyes.
She clearly found Hugh Euston, Porchey [Lord Porchester] and Lord Plunket ually attractive,” recalled a lady-in-waiting to the Telegraph journalist and author Graham Turner, and they would get the come-hither looks, a fluttering of the eyelashes. You can’t have much going on between you in a Viennese waltz, but there’s the look, the pressure of the hand and, in those days, it wasn’t so commonplace to want the next thing.”
Moreover, according to royal researcher Jim Hutchinson, State Papers released in 2009 confirm that in 1959, the [pregnant] Queen and the question as to who her – as yet unborn – baby’s father was likely to be, was discussed in Cabinet on three occasions. The details of the first of these discussions had been stamped ‘Not to be seen for 50 years’. That is 20 years longer than the standard 30 year rule. The details of the other two discussions have been stamped ‘Not to be seen for 100 years’.
Four years after Randy Andy’s birth, Prince Ed the Ball was born and just like his older brother, it wasn’t long before his parentage became gossip for the press. However, in Edwards’s case the man being touted as his Father wasn’t the womanising Lord Porchester, it was in fact a chap named Baron Patrick Plunkett.
While the evidence for Pluckett being Edwards Father isn’t as compelling as that for Porchester being Prince Andrew’s Father, it would tie in with the much repeated claim that after the birth of Princess Anne, Bizzy Lizzy refused to have Phillip in her bed.
This claim was repeated in a book written by Nicholas Davies and revealed a shocking world of royal adultery, passion and betrayal”
The book stated – as fact, not surmise – that the Duke of Edinburgh’s liaisons with his cousin, Princess Alexandra and the film star Merle Oberon, not to mention his former Daughter in Laws mother, Susan Barrantes (among others!)- as the reason why the Queen banned her husband from her bed”.
More damming still, the Telegraph reported in an article on the 5th of September 2004, about how Phillip had sat impassively, incensed but silent” when a Journalist from a Sunday broadsheet” had suggested to the Duke that he might have a raft of illegitimate children and had enjoyed a homoual liaison with Valery Giscard d’Estaing, the former President of France.
Course, Prince Dobby – being a chip off the proverbial old block – is known to have had the odd extra marital affair or two. It has been well documented that he was sleeping with Camilla Parker Bowles throughout his entire marriage to Princess Diana. However, what is less well known is that while still married to Diana and sleeping with Camilla, Charlie boy was also getting it on with his son’s Nanny, Tiggy Legge-Bourke.
After Princess Diana’s death, it was revealed that she had deposited a letter with her solicitor, Lord Victor Mishcon, stating that Charles planned to have her killed in a Car accident” so as he would be free to marry Tiggy” ( Tiggy Legge-Bourke). When the letter had first been made public, the name of the woman Charles wished to marry had been censored. This led to the general consensus amongst the British population being that the woman in question was Camilla. However, as you can see from the photo of the letter(below), Diana states that Camilla was just a decoy.
Moreover, further details of the sordid affair were revealed at the Diana inquest in 2007. The Daily Mirror had this to say on the matter:
Princess Diana told her solicitor that both she and Camilla Parker Bowles were going to be got rid of” so Prince Charles could marry Royal nanny Tiggy Legge-Bourke, her inquest heard”.
It is a known fact that a ‘Car accident’ is a recognized way of carrying out an assassination. The method of doing so is called the ‘Boston Brakes’. It is also a fact that 6 weeks before Diana was murdered, Camilla Parker Bowles was in a serious road accident while driving alone. Despite knowing that it is a very serious criminal offence to flee the scene of an accident, Camilla immediately ran into the nearby woods from where she then phoned Prince Charles, who immediately had his security team rush and get her. She later said that she was in fear of her life – A curious thing to say.
I do intend to cover this car accident in more detail in a future article surrounding the murder of Diana.
In November 1995 the National press were tipped off that Tiggy Legge-Bourke (TLB) had become pregnant by Charles and had had an abortion. It was further reported that ‘words’ had been exchanged between Diana and Legge-Bourke on the subject at a party on the 14th of December 1995, where Diana had supposedly said to TLB; So sorry about the baby”.
On 18 December 1995, Legge-Bourke, with the Queen’s agreement, instructed the libel lawyer Peter Carter-Ruck to write to Diana’s solicitors demanding an apology and asking that the accusation be recognized to be totally untrue.
Predictably no apology or retraction was ever received, but Legge-Bourke’s lawyers never the less circulated a letter to the news media to warn against publication.
Staying on the subject of illegitimate Royal offspring, there have always been rumours flying around suggesting that Dobby isn’t actually the real father of his 2nd son, Prince Harry. Certainly, as is the case with Dobby’s younger brother Andrew, there is a lack of the usually predominant Mountbatten (Battenberg/Windsor) facial features present when you look at Harry.
It isn’t in fact, unfair to suggest that Harry does indeed share many more characteristics in common with those of his alleged father, James Hewitt than he does with Charles. Award winning Journalist, Ian Halperin had this to say on the matter:
A longtime employee of Harry’s mother Princess Diana told IUC that the Royal Family was involved in a massive cover up to hide the fact that Diana’s ex lover James Hewitt is in fact Harry’s real father. According to the source Prince Philip threatened Hewitt’s life if he didn’t go along with the cover up. They made him lie about the timeline,” the source told IUC. Prince Philip told Hewitt he would destroy him if it ever leaked out. It’s impossible that Charles is Harry’s real father. Hewitt was on the scene as Diana’s lover two years before Harry was born. Diana stopped having with Charles years before Harry was born. Harry looks exactly like Hewitt”.
So there we have both the Queen’s husband who is all but King in name and his son, the King in waiting, both having evidence against them to suggest that they both indulged in multiple affairs while married. Both were closet homouals – Charles being an alleged homoual rapist. Both impregnated with child, women other than their wives and both play father to children who may not be their biological children. Do they not say that history repeats itself? It certainly seems to be the case in the House of Windsor, but could it get any worse?
It most certainly does because while Dobby was carrying on his love affair with Camilla Parker Bowles, his Sister Princess Dobbin AKA Anne had resumed her love affair with Camilla’s Husband, Andrew Parker Bowles.
The Daily Mail newspaper had this to say on the matter on June the 19th 2010. I have underlined certain words in order to put emphasis on certain insinuations:
It’s been 37 years since their red-hot affair ended in tears when the young cavalry officer called a halt to their romps, announcing he was going to marry a girl called Camilla.
Anne, shattered at the loss of her one true love, got hitched on the rebound to another cavalryman, Mark Phillips, before finding contentment of sorts with ‘harmless’ naval officer Tim Laurence.
Since then, between their four collective marriages, Anne and Andrew have often rekindled the flame.
Anne is 59 and Andrew 70 – but despite their advancing years, the talk round Royal enclosure this week focused on a report that their on-off affair was on again”.
Now, as far as I am aware, Anne and her husband ‘Dim Tim’ haven’t announced their separation. Therefore, a person would be entitled to ask; Is there no end to this dysfunctional family’s bed-hopping?
Apparently not. The Royal Researcher Jim Hutchinson has this to say in relation to Princess Dobbin and her Daughter Zara Phillips, who is obviously the Granddaughter to the Queen:
Zara is the daughter of Princess Anne and Peter Cross, a detective of the Royal Protection Squad. When Princess Anne told Mummy she was pregnant Cross was moved to an ordinary police job in South London. But ‘the Royal and her Dick affair’ carried on (and on – much to the delight of MI5). The Queen’s spooks reported the couple spending steamy nights in a workers cottage on Anne’s Gatcombe Park estate, Gloucester. Mummy was not amused”.
The Daily Mail Newspaper however were slightly more restrained than Mr Hutchinson. They had this to say on the affair which, as you will see, also reveals that Dobbin’s husband at the time, Captain Mark Phillips had also got in on the royal trend of having illegitimate children:
For some years before they parted, she [Anne] and Mark Phillips were not really happy.
As he flew around the world riding and teaching (and siring an illegitimate child in New Zealand, whose mother eventually came looking for maintenance), there was talk and innuendo about Anne and the men (Note the insinuation, ‘men’ being the plural – Spivey) close to her.
Much of it involved Detective Sergeant Peter Cross, a married officer from Mitcham, South-West London, who became her protection officer in 1979.
A year later, Anne came down to breakfast at Gatcombe Park to find grim-faced Royal Protection Squad senior officers waiting to meet her. Cross was being relieved of his duties amid suggestions that he and the Princess had become ‘too close’.
Never was the Princess’s imperious manner as useful as when rebutting such suggestions.
The formerly high-flying Cross found himself back in uniform, but moved from the glamour of royal protection to a mundane role behind a desk at Croydon police station.
Alas, that wasn’t the end of the matter because four years later, in 1984, handsome Sergeant Cross (by then retired) sold his kiss-and-tell story to the News Of The World.
They paid him £600,000 – worth about £2million in today’s money – in exchange for which he claimed the Princess snuggled up to him on the sofa while watching TV at Gatcombe, had intimate meetings
ملکه آنگلوساکسنی لی لی پوت, علیه صدر اعظم آریایی شورش کرده است
داعش, دشمن رقبای آمریکایی در خاورمیانه
سپاه پاسداران, دشمن رقبای روسی و انگلیسی در خاورمیانه
این میان هم همه ما قربانی شده ایم!
فرزان, مدیر وب سایت می گوید :
پس از توافق هسته ای, رقابت حضور در ایران بین کشورهای اروپایی و آمریکایی تشدید شده است؛ دولت آلمان نیز از این ت غافل نمانده است و سعی نموده که روابط خود را برای کسب منافع و مطامع و بدون توجه به حقوق بشر و ماهیت تروریستی و فاشیستی طرف مقابل گسترش دهد. لذا انگلیسی ها و آمریکایی ها از مقامات آلمان برای اتخاذ ت حضور مستمر و نزدیکی بیشتری با جمهوری اسلامی عصبانی هستند؛ در حالیکه مردم ایران طی 40 سال جمهوری اسلامی همواره بازیچه تهای اروپایی و آمریکایی بوده اند.
از اینرو است که انگلیسی ها و امریکایی ها بوسیله گروه های تروریستی گماشته و ساخته خود و به یاری دیکتاتوری اسلامی خاورمیانه,به تهدید علیه صدر اعظم آلمان پرداخته اند. همچنین گویا سفر اخیر ملکه اراذل انگلیس به آلمان, دخیل در این تصمیم بوده است.
"دولت اسلامی" برای نخستین بار کلیپی ویدئویی به زبان آلمانی منتشر کرد. داعش در این ویدئو صدراعظم آلمان را تهدید کرده که انتقام پشتیبانی آلمان در جنگ افغانستان و همچنین جنگ علیه "دولت اسلامی" را خواهد گرفت.
دو تن از اسلامگرایان آلمانیزبان "دولت اسلامی" با انتشار یک ویدئو دست به تهدید آلمان و آنگلا مرکل، صدراعظم این کشور زدهاند.
به نوشته وبسایت "اشپیگل آنلاین" یکی از آنها محمد محمود است که تبار اتریشی دارد. این دو عضو داعش "خواهران و برادران" خود را فرا میخوانند تا به آنها بپیوندند و اگر این امکان را ندارند، "کافران در آلمان و اتریش را مورد حملههای مرگبار" قرار دهند.
در پشت سر این دو نفر ویرانههای شهر باستانی پالمیرا در سوریه دیده میشود. محمد محمود در این پیام ویدئویی به زبان آلمانی آنگلا مرکل را خطاب قرار داده و تهدید میکند که آلمان تاوان حمایت در جنگ افغانستان و همچنین ارسال اسلحه برای پیشمرگههای کرد در مبارزه با داعش را خواهد داد.
طبق گزارش "اشپیگل آنلاین"، فرد دیگر حاضر در این ویدئو ابوعمر الآلمانی است. این دو عضو داعش در پایان این ویدئو دو اسیر را که قابل شناسایی نیستند و با دست بسته روی زمینی نشستهاند، به ضرب گلوله به قتل میرسانند. اعضای داعش در این پیام مدعی هستند که این دو اسیر از دشمنان "دولت اسلامی" هستند.
در حال حاضر ۷۲۰ نفر از آلمان برای مشارکت در جنگ و درگیری راهی سوریه شدهاند که بخشی از آنها هوادار "دولت اسلامی" هستند.
منبع خبر : دویچه وله آلمان
نقش ت در کودتای 28 مرداد به مناسبت سالگرد کودتای ضد ایرانی 28 مرداد 1332
(مغرضان و عوامل انگلیس, همچنان به دکتر مصدق می تازند)
دکتر صادق زیبا کلام : کاشانی از پشت به مصدق خنجر زد
کوهستانینژاد: کودتا برای خودش یک تعریف دارد. به هر چیزی نمیتوانیم بگوییم کودتا، به هر چیزی نمیتوانیم بگوییم شورش. کودتا تعریفی دارد و باید طبق آن تعریف عمل میشد. اگر غیر از این باشد، اسمش کودتا نیست. چیزی که واضح است در روز ۲۸ مرداد، طبق چیزی که گزارشها و مدارک تاریخی نشان میدهند، عدهای از ناحیه ۱۰ تهران حرکت کردند، از راه خیابان خیام به طرف بالا آمدند و به خانه مرحوم مصدق حمله کردند. عدهای هم از طرف چهارراه مولوی و خیابانهای آن طرف حمله کردند. وقتی اینها حمله کردند، در خانه مصدق مقاومتی صورت گرفت که عدهای کشته شدند و در نهایت مرحوم مصدق رفت. هیچ جا این نکته نوشته نشده که این به معنی کودتاست. اینکه ما بیاییم بگوییم شعبان جعفری بلند شد و رفت این کار را کرد، اینها همه قصه است. شعبان جعفری اصلا آن روز زندان بوده و ساعت ۴-۳ بعدازظهر بیرون آمده است. در حالی که ماجرا ساعت یک بعدازظهر تمام شده بود.
زیباکلام: من خاطرم هست که روز باز کردن دانشگاه تهران ۲ عکس خیلی بزرگ وجود داشت، یکی مرحوم امام بود و عکس دوم تصویر دکتر مصدق بود. یک چنین تجلیلی از دکتر مصدق در دوران پیروزی انقلاب میشد. بزرگترین خیابان تهران از میدان راه آهن تا تجریش به نام دکتر مصدق شد. در شهرستانها هم همین طور. در اولین ۱۴ اسفند بعد از انقلاب در احمدآباد به مناسبت سالگرد فوت مرحوم دکتر مصدق مراسم باشکوهی برگزار شد. در تمام این مدت از دکتر مصدق و یارانش، فاطمی و جبهه ملی تجلیل میشود ولی همچنان آن نگاه منفی به آیتالله کاشانی وجود دارد. شاه هم که به عنوان یک خائن تکلیفش روشن است. کودتای ۲۸ مرداد هم به معنای خیانت بود و همه آن را نقشه سازمان سیاه و MI6 میدانستند.
از یک جاهایی در سال ۵۸ این وضعیت عوض شد. یعنی عدهای آرام آرام شروع کردند به اینکه عکس آیتالله کاشانی و اینها را بالا بردند و ابتدا مِنمِنکنان و بعد خیلی جدی آمدند و گفتند که مصدق خطا کرده است. گفتند که مصدق آدم خوبی بود ولی پر از خبط و خطا بود و اصلا اصل کار را آیتالله کاشانی کرده است. بعد گفتند که اصلا چه کسی گفته این خیابان را به اسم دکتر مصدق کنید؟ گفتند مصدق فراماسون بود. مصدق، مصدقالسلطنه بود و یک ضد حمله شدید را علیه مرحوم دکتر مصدق شروع کردند. آقای دکتر شهید سیدحسن آیات، آقای دکتر عبدالحمید دیالمه و خیلی دیگر از انقلابیون از جمله این افراد بودند. اعضای حزب جمهوری شروع به تطهیر کردن آیتالله کاشانی کردند. در تهران و بعضی از شهرستانها که میتوانستند اسم خیابان را عوض کردند. تمام خیابانها و کوچه پس کوچهها و چهارراههایی که به اسم دکتر مصدق شده بود، همه را به اسم آیتالله کاشانی و فداییان اسلام کردند.
در این یکی دو سال اخیر یک بحث جدید هم مطرح شد که اصلا چه کسی گفته که کودتا رخ داده است؟ همین چیزی که آقای کوهستانی، آقای دکتر مجتهدزاده و فرزندان آیتالله کاشانی میگویند. این عده اعتقاد دارند که مردم به نفع شاه قیام کردند و خلاصه حرفشان این است که حق با آیتالله کاشانی بوده و دکتر مصدق درست عمل نکرده است، مصدق نمیتوانست مساله نفت را حل کند و مملکت فلج شده بود و بنابراین مصدق دید بهترین کاری که میتواند انجام دهد این است که با یک کودتا، مثل یک قهرمان از این صحنه خارج شود. این دقیقا نظری هست که آقای دکتر محمود کاشانی دارد و بالاترین استدلالی که میآورد این است که پدر من چند روز قبل از کودتا نامه مینویسد به دکتر مصدق که فضلالله زاهدی میخواهد کودتا کند، بیایید دست به دست همدیگر بدهیم و مثل ۳۰ تیر جلوی کودتا را بگیریم. اما دکتر مصدق پشت همان کاغذ مینویسد که خیلی ممنون من مستحضر به پشتیبانی ملت هستم یعنی تقاضای آیتالله کاشانی را پس میزند!
این بماند که خیلیها بعد از انقلاب گفتند که معلوم نیست که اصلا آن نامه وجود خارجی داشته است یا خیر. اصلا دست خط آیتالله کاشانی بوده است؟ فردی که آن نامه را میآورد یک بچه ۱۴-۱۳ ساله بوده است، اصلا یک بچه چطور میتوانسته یک چنین نامه مهمی را بیاورد؟!
کوهستانینژاد: آیتالله کاشانی دیگر آن جایگاه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ را ندارد. آنقدر او را بیآبرو کرده بودند که دیگر توان بسیج مردم را نداشت. در واقع در ۲۸ مرداد سهم کاشانی در حضور یا عدم حضور مردم فوقالعاده ضعیفتر از آنی بود که سال ۳۱ بود. نکته دیگر اینکه آیتالله کاشانی جزو جامعه مذهبی بود. نیروهای مذهبی ما به دلیل اعمال غیرقانونی مصدق، در مرداد ۱۳۳۲ یا ساکت بودند یا مخالف مصدق. ولی این به آن معنا نبود که هر کسی مخالف مصدق است بگوید که درود بر شاه، جاوید شاه. نه اصلا درست نیست.
زیباکلام: عملا آیتالله کاشانی و مخالفین مصدق سد راه کارهای مصدق شده بودند. مجلس تبدیل به یک کانون برای تمام مخالفین مصدق شده بود. از جمله یکی از کارهایی که مصدق کرد این بود که در دور دوم دولتش یک سری افسران و فرماندهان ارتش را که به لحاظ مالی خیلی آدمهای درستی نبودند و یک سری از فرماندهانی را که صراحتا و علنا علیه مصدق و دولتش فعالیت میکردند و از شاه پشتیبانی میکردند را بازنشسته کرد. اما مجلس شده بود محل فعالیت افسران بازنشسته که با ملی شدن نفت و با دکتر مصدق در تضاد کامل بودند و سیدحسن امامی و آیتالله کاشانی و اینها از این افراد کاملا حمایت میکردند بنابراین این دکتر مصدق مجلس را منحل کرد.
مصدق میخواست به وسیله لایحهای، اشراف و خوانین نتوانند با رایی که رعیت به آنها میدهد آنقدر راحت وارد مجلس شوند. نکته دیگر این است که اصلا این اختلافات بین دکتر مصدق و یاران سابق به واسطه چه بوجود آمد؟ بخش عمدهای از این اختلافات به خاطر قدرت و رقابت بود. مثلا آیتالله کاشانی یک کاغذ مینوشت و میگفت که آقای فلان را استاندار کنید. حالا به درست یا غلط مصدق هم عمل نمیکرد.
کوهستانینژاد: ما سیاه و سفید فکر میکنیم و اشتباهات را نمیبینیم. مصدق مظهر آزادیخواهی است؟! او مجلس را منحل کرد! آن هم به بدترین شکل! رفراندومی که ایشان برای انحلال مجلس گذاشت کمترین اصول رایگیری را نداشت. ۲ حوزه رایگیری بود، یک حوزه برای موافقین، یک حوزه برای مخالفین. جالب اینکه یک عده با دوربین رفته بودند در حوزه مخالفین و هر کسی را که رای مخالف میداد از وی عکس میانداختند. این قدر این رفراندوم آزاد بود! واقعا این رفراندوم بود؟ رفراندومی که رایگیری مخفی نبود.
در میدان بهارستان خر میگرداندند و بعد دور سرش عکس گذاشته بودند. شما بروید ببینید عکس دور سر این خر چه بود؟ من جسارت نمیکنم. ولی یقینا تصویر دکتر مصدق نبود، یقینا تصویر یاران مصدق هم نبود. دقت میکنید این آن آزادیای است که همه به آن مینازند!
زیباکلام: نه تنها آیتالله کاشانی از چشم ملت افتاد و دیگرانی که با ایشان بودند، بلکه بعد از کودتا هم اینها هیچ کاره شدند، میدانید چرا؟ نه به خاطر اینکه اینها آدمهای ملی و وطنپرستی بودند بلکه برای اینکه فکر نمیکردند که شاه به اینها اعتماد نکند. شاه بهشان اعتماد نکرد. همه آنها تا آخر عمر خانهنشین شدند. مظفر بقایی خانهنشین شد، آیتالله کاشانی خانهنشین شد، شمس قناتآبادی خانهنشین شد. به هیچ جا نرسیدند.
فیالواقع فکر کردند که حالا اگر ما مصدق را به زمین بکوبیم و کودتا بشود و شاه برگردد ما به یک جاهایی میرسیم. اینها به هیچ جا نرسیدند چون شاه بهشان اعتماد نکرد. شاه حتی به فضلالله زاهدی هم اعتماد نکرد. به سال نرسید که فضلالله زاهدی را از نخستوزیری برداشت.
حالا فرض کنیم که مجلس را منحل نمیکرد، به نظر شما اگر مجلس را منحل نکرده بود کودتا اتفاق نمیافتاد؟! آیا مردم میگفتند نه نه شعبان بیمخ دست نگهدار؟ سفارت انگلیس دست نگهدار؟ مظفر بقایی دست نگهدار؟ به نظر شما این طور میشد؟ یعنی بیایم ما خودمان را مسخره بکنیم و بگوییم که چون مجلس منحل شده بود دیگر راه باز شد و شاه مثلا توانست عزل و نصب بکند؟ نه شما این واقعیتها را باید بپذیرید که مصدق در سختترین دوران نخستوزیر بوده است و آیتالله کاشانی و همفکران وی از پشت به مصدق خنجر زدند. حتی آیتالله کاشانی بعد از کودتا وقتی مصدق دستگیر شد گفت این خیانت کرده است، باید اعدام بشود! اینها را شما نمیخواهید ببینید و دوست دارید تصویری که باب میل شماست از مصدق و کودتای ۲۸ مرداد برای خودتان و دیگران بسازید!
کریستوفر اسپی وی :
خانواده سلطنتی بریتانیا, شیطانی است! ملکه انگلیس با ستمگرها, سوسیالیستها و مهای جنسی و بچه بازها چای می نوشد!
Monsters Inc: The Satanic British Royal Family - Christopher Spivey
سایت کریستوفر اسپی وی از سوی دولت دیکتاتوری انگلیس مسدود شده بود که گویا با تلاش دمکراتهای انگلیس, صفحه ی سایت او بازگشایی شده است. او طی مدت مسدود شدن سایت خود در صفحه نخست سایت, به دولت و سلطنت انگلیس لعنت FUCK YOU فرستاده بود. تا زمان مسدود شدن سایت کریستوفر اسپی وی, دولت و سلطنت دیکتاتوری و فاشیستی انگلیس سایت کریستوفر را به یک سایت دیگر هدایت می نمودند که سایت او از مشاهدات و جستجوی کاربران پنهان گردد؛ اما اکنون در تاریخ 24 فروردین 1397 شمسی و بازدید از سایت او, شاهد رفع انسداد از سایت اسپی وی شده ام که مطالب بسیار مهمی درباره مفاسد بزرگ دولت و سلطنت انگلیس را منتشر کرده است. لینک آدرس سایت او در سطور پایین تر ثبت شده است.
منابع خبری کشور کانادا که هنوز هم جزو مستعمرات انگلستان محسوب می شود به بحران مالی در انگلیس و ارتباط آن با خاندان سلطنتی این کشور پرداخته و نوشته اند : کاهش هزینه های دولتی ، افزایش مالیات ها و کاهش کمک های مالی به دانشجویان در سال گذشته میلادی موجب برپایی تظاهرات اعتراض آمیز گسترده در سرتاسر انگلیس شد و این تظاهرات ها به نوعی وجهه انگلیس را در اذهان عمومی جهان خدشه دار کرد.
در همین ارتباط خانواده سلطنتی انگلیس سال گذشته برای برگزاری مراسم عروسی پرنس ویلیامز نوه ملکه و همسر وی بیش از پنج میلیارد پوند هزینه کرد و به دلیل همین اعتراض شدید مردم انگلیس را برانگیخت. تا پیش از سال 2002 ملکه انگلیس سالیانه از محل دریافت مالیات های مردمی 122 میلیون پوند درآمد داشت و از این مبلغ برای هزینه های درباری و خانواده سلطنتی استفاده می کرد اما وی مجبور شد در سال مالی 2010 – 2011 تنها از 51 میلیون پوند برای مخارج خود و خاندان سلطنتی انگلیس استفاده کند و قرار ا ست درآمد ملکه در سال آینده بار دیگر کاهش یابد . از سوی دیگر افشای رسوایی جنسی خانواده سلطنتی انگلیس به خبر اول رسانه های این کشور طی ماههای گذشته تبدیل شد. در همین زمینه منابع خبری گزارش داده اند پرنسس دایانا ، زمانی که عضوی از خانواده سلطنتی بوده مورد آزار و اذیت قرار گرفته است! این جمله کوتاه کافی است تا بزرگ ترین جنجال رسانه ای سال در خصوص کشوری اتفاق بیفتد که خود را مهد آزادی و دموکراسی می داند اما در آن حتی بالاترین مقام های سلطنتی نیز از آزادی های حیوانی در امان نیستند . رومه های چاپ لندن در گزارش هایی در خصوص رسوایی جنسی خانواده سلطنتی که فاش شده است نوشتند : اعضای خانواده سلطنتی و افراد مشهور، این روزها در مورد حق حفظ حریم خصوصی خود زیاد صحبت می کنند اما چرا ما نباید در مورد زندگی خصوصی آنها و آنچه در این قسمت از زندگیشان می گذرد چیزی بدانیم؟ در پی رسوایی هک کردن تلفن و زیر سؤال رفتن فرهنگ شغلی، عملکرد و اخلاق مطبوعات انگلیس، این امر تقریبا تبدیل به نوعی تابو شده که کسی بخواهد اینگونه استدلال کند که به هرحال نوعی علاقۀ جمعی و مشروع به نوشتن و خواندن در مورد زندگی خصوصی افراد مشهور در بین مردم وجود دارد.
رومه های انگلیسی نوشتند البته قصد آن نیست که از اقدامات هکرهای تلفن دفاع کنیم و یا از رفتار کسانی که پرنسس دایانا را مورد آزار و اذیت قرار داده اند. اما می خواهیم بگوییم که این موضوع کاملا قابل فهم، قابل قبول و قابل دفاع است که خبرنگاری به دنبال کسب اطلاعات و نوشتن در باره کارها و برنامه های غیر رسمی اعضای خانوادۀ سلطنتی باشد کارهائی که در اوقات فراغت و خارج از مسئولیت های رسمی شان انجام می دهند. این رومه ها اضافه کردند : البته وسواس و حساسیت ما نسبت به رویال ها ( اعضای خانوادۀ سلطنتی انگلیس) چیز جدیدی نیست. در طول قرن ها نشیب و فراز های زیادی دربین بوده ، اما اگر به عنوان مثال؛ به دوران سلطنت چار دوم برگردید می توانید اسناد رسوایی معاشقه های پادشاه را با معشوقه های فراوانش پیدا کنید.در اوایل دهۀ1970 و اواخردهۀ 1990، احترام به سلطنت تا حد زیادی افول کرد. اما امروز رویال ها سواربر ابرها در آسمان سیر می کنند. خبرنگار رومه انگلیسی " دیلی میل " که به افشا کننده راز پرنسس دایانا معروف بوده می نویسد : به طور کلی، روابط بین مطبوعات و کاخ سلطنتی یک رابطۀ دو سر سود است، هر چند گه گاه یکی از طرفین دست بالا را می گیرد و سود بیشتری می برد و در حال حاضر، متاسفانه، این خانواده سلطنتی است که این امتیاز را در اختیار دارد ، در حالی که رسانه ها عقب مانده اند.
هم اکنون برخی مستند سازان قصد دارند 60 سال حاکمیت ملکه الیزابت دوم و فراز و نشیبهای زندگی وی و خاندان سلطنتی انگلیس، ت داخلی و خارجی این کشور طی این مدت از جمله تغییرات در مستعمرات و روی آوردن به استعمار نو، اعطای استقلال به مستعمرات سابق، جنگ عراق و افغانستان، تهای نرم ملکه الیزابت برای تاثیرگذاری بر دولتهای مختلف حزب محافظه کار و کارگر در تاریخ معاصر انگلیس و استفاده از مکانیزمهای غیرشفاف برای حداکثرسازی نقش خاندان سلطنتی در روندهای تصمیم گیری و پرهیز جدی از مداخله آشکار در مسائل ی را بررسی و به تصویر بکشند. مسلما بخشی از این تلاش ها معطوف به فساد گسترده در خاندان سلطنتی و تلاش ملکه برای سرپوش گذاشتن بر این فسادها و نیز تلاش وی برای تغییر نگاه مردم به این خاندان، تقویت زمینه ادامه نظام سلطنتی مشروطه در انگلیس و ممالک تابعه و چالشهای مربوط به تعیین یک پادشاهی با ظاهری مقبول برای آینده این کشور خواهد بود. به اعتقاد اکثر تاریخ نگاران بریتانیا از گذشته دور با مشکلی به نام خاندان سلطنتی و سیطره آن بر تمامی ابعاد زندگی مردم این جزیره مواجه بوده؛ خاندانی که از همان روزهای آغازین تا امروز با فساد و انحراف اخلاقی رابطه ای ناگسستنی داشته است. سابقه فساد اخلاقی خاندان سلطنت بریتانیا به بیش از 100 سال می رسد و گهگاه به آگاهی افکار عمومی نیز می رسد، مثلا ادوارد هفتم در سال 1870، آلوده روابط نامشروع بود و همگان از فساد جرج پنجم و روابط ضد اخلاقی اش آگاه بودند. روابط عاشقانه متعدد ادوارد هفتم که در سال ۱۹۰۱ به سلطنت رسید، همواره باعث رنجش ملکه می شد، اما در نهایت وی با شاهزاده الکساندرا از دانمارک وصلت کرد که این ازدواج برخلاف تصور همه تا سالهای زیادی دوام آورد. در سال 1891 میلادی، پسر ادوارد پنجم که با دو زن بدکاره رابطه و مکاتبه داشت، ناچار شد به آنان باج دهد تا بتواند نامه هایش را پس بگیرد و ماجرا را پایان دهد اما شماری از نامه های این فسادها بعدها در حراجی های انگلیس به فروش رفت. در دوران معاصر، شاهزاده مارگارت، خواهر ملکه الیزابت دوم؛ ابتدا با یک خلبان انگلیسی رابطه داشت اما چون دولت و کلیسا با ازدواج شاهزاده با یک مرد مطلقه مخالفت کردند، با یک عکاس ازدواج کرد. مارگارت پس از مدت کوتاهی طلاق گرفت و تا آخر عمر با مردان فراوانی رابطه داشت. در سال 2005 میلادی نیز رسانه های انگلیس گزارش دادند یک همجنس باز که با پسر مارگارت رابطه جنسی داشته، تقاضای باج کرده تا نوار مربوط به این رسوایی را منتشر نکند.
براساس اسناد موجود، شاهزاده چار، ولیعهد انگلیس، با این که با ن فراوانی رابطه داشت، در سال 1981 با شاهزاده دایانا ازدواج کرد و با داشتن دو پسر، در سال 1996 طلاق گرفت. به گفته دایانا، در طول زندگی مشترک، چار با "کاملیا پارکر" که در آن زمان شوهر داشت، رابطه نامشروع داشت. چار در سال 2005 میلادی ، با کاملیا ازدواج کرد و دایانا نیز به همراه دوست پسرش که فرزند یک میلیاردر مصری بود در یک تصادف در پاریس درگذشت. جدایی چار از دایانا ضربه محمکی به وجهه خاندان سلطنتی بریتانیا وارد کرد. کوتاه مدتی پس از آن درز مکالمات تلفنی چار با کامیا پارکر، معشوقه چندین سالهاش، به رومهها سر و صدای زیادی را به راه انداخت و موجب شد که بسیاری از مردم چندان رغبتی برای به سلطنت رسیدن شاهزاده چار نداشته باشند. در سال ۲۰۰۳ پاول برل، خدمتکار شخصی دایانا، کتابی منتشر کرد و در آن پرده از بحران زندگی شویی چار و دایانا برداشت. شاهزاده اندرو، دومین پسر و سومین فرزند ملکه الیزابت دوم، در سال 1986 با "سارا فرگوسن" ازدواج کرد و بعدا از وی طلاق گرفت. روابط کاری شاهزاده اندرو با جفری اپستین، میلیاردر آمریکایی، افشا و موجب بی آبرویی خاندان سلطنتی شد زیرا شریک شاهزاده اندرو، به جرم تعرض جنسی به کودکان، در آمریکا تحت پیگرد است. سال ۱۹۹۲ سال چندان خوشی برای خاندان سلطنتی بریتانیا نبود. در ماه مارس اندرو از همسرش سارا فرگوسن جدا شد. چند ماه پس از جدایی عکسهایی نیمه از سارا فرگوسن به همراه مشاور مالی اش در کنار یک استخر به رومه ها راه یافت. و در ماه دسامبر شاهزاده چار و دایانا پس از سالها اختلاف جدایی خود را رسما اعلام کردند. ملکه الیزابت دوم این سال را که همزمان با چهلمین سالگرد تاجگذاری اش بود "سالی بد" لقب داد. ادوارد، سومین پسر و چهارمین فرزند ملکه انگلیس است که ازدواج کرده و دارای دو دختر است. پیش از ازدواج وی با سوفی رایز- جونز در سال 1999 میلادی، شایعاتی منتشر شد مبنی بر این که شاهزاده انگلیسی، در خفا همجنس باز است اما این صفت خود را بروز نمی دهد. هری، نوه ملکه الیزابت، به دلیل روابط عاشقانه متعددش با ن، حضور در مهمانیهای متعدد و انتشار عکسهایی از او در حالت مستی، لقب "شاهزاده مهمانی" را از رسانه ها دریافت کرد. انتشار عکسی از او در یونیفورم نازیها نیز تا مدتها خبرساز بود. این مسایل تنها گوشه از واقعیت ها و حقایق تلخی است که تاکنون به جهان خبر درز کرده و انتظار می رود با ادامه آشکار شدن رسوایی های مالی و اخلاقی خاندان سلطنتی بریتانیا مردم این جزیره در آینده با سرافکندگی خود را انگلیسی معرفی کنند.
منبع گزارش : سیر نیوز
ترجمه متن عکس : ها . شما فقیر هستید !
!Christopher Spivey : The Satanic British Royal Family
Personally I would seriously question the morals of a Queen who takes tea with tyrants and socialises with offenders and paedophiles.
کریستوفر اسپی وی : خانواده سلطنتی بریتانیا, شیطانی است! ملکه انگلیس با ستمگرها و
سوسیالیستها و مان جنسی و بچه بازها چای می نوشد!
سایت کریستوفر اسپی وی از سوی دولت دیکتاتوری انگلیس مسدود شده بود که گویا با تلاش دمکراتهای انگلیس, صفحه ی سایت او بازگشایی شده است. او طی مدت مسدود شدن سایت خود در صفحه نخست سایت, به دولت و سلطنت انگلیس لعنت FUCK YOU فرستاده بود. تا زمان مسدود شدن سایت کریستوفر اسپی وی, دولت و سلطنت دیکتاتوری و فاشیستی انگلیس سایت کریستوفر را به یک سایت دیگر هدایت می نمودند که سایت او از مشاهدات و جستجوی کاربران پنهان گردد؛ اما اکنون در تاریخ 24 فروردین 1397 شمسی و بازدید از سایت او, شاهد رفع انسداد از سایت اسپی وی میباشم که مطالب بسیار مهمی درباره مفاسد بزرگ دولت و سلطنت انگلیس را به زبان انگلیسی منتشر کرده است.
لینک سایت کریستوفر اسپی وی
We were involved in and spoke at the UK Rally Against Child Abuse in Trafalgar Square last Saturday (7 Aug 2010). Filmmaker and child abuse survivor Bill Maloney opened the Rally with a rousing speech in which he committed treason under Nelson’s column declaring that the Queen Mother was a paedophile. Diana had apparently declared to a close friend that she was evil. Her footman, who had previously been a butler to the Queen, was a convicted child offender who used to groom his victims by taking them to parties with the Queen Mother at Clarence House” – Spokes person for UKRACA
With the Queens Jubilee celebrations still dominating the news it’s probably a bit unfair to try and gauge whether the Royal family are gaining or losing public support. After all, some of those who wouldn’t normally support the Queen but are easily led – of whom there are many – often get caught up in the inevitable wave of patriotism that an event such as QE2’s 60 years on the throne is bound to generate.
For what it’s worth, those who are pro monarchy tend to put the country’s support for Liz at around 80%. On the other hand, those in favour of Britain becoming a republic are more likely to site the result of a recent major poll undertaken which came back as showing support for the Queen as now being less than 50%.
To my way of thinking, even 50% support is far too high. There is a wealth of easily accessible information available as to how evil, corrupt, greedy and parasitic this woman and her family of inbreeds are, yet at least 1 in 2 of us are happy to let her reign continue…
Are these people mad?
The Queen should have been hanged for High Treason back in 1972 when she let the corrupt paedophile Prime Minister, Edward Heath sign away our sovereignty. She had and still has the authority to do so, yet she still let him. Furthermore, she let him do so under very unfavourable terms for the country- Terms which Heath had in fact been blackmailed into agreeing too.
This blackmail came about after it was discovered that Heath was molesting young boys from various children’s care homes around the country. The following is an extract from ‘Wheel Of Fortune’ written by T Stokes:
One of those who stood most to lose was Sir Edward Heath prime minister from 1970-74, who was known to visit the Jersey care home the Haute Garrene among others to take young boys on boating weekends on his yacht called ‘Morning Cloud’, or as bodyguards referred to it, ‘Morning Sickness’.”
Heath had already been warned several times by the Commissioner of the Metropolitan Police about his conduct, but like so many before him, The then Prime Minister thought that he was untouchable and as such, ignored the warnings
Many of these boys were allegedly provided to Heath and many more prominent MP’s for that matter by the Radio 1 DJ and TV Celebrity Jimmy Saville.
Course, Jimmy ‘rattle, rattle’ Saville was a hero to millions of kids in the 1960’s & 70’s who would never believe that of him. After his career took a nose dive in the 1980’s Saville reinvented himself as a Charity fund raiser for the Stoke Mandeville Hospital and as such millions more would also never believe him capable of such a heinous crime.
On the other hand, I find it extremely easy to believe and very plausible too. After all, he was extremely flamboyant, he never married – in fact he was never known to have had a girlfriend. But most tellingly of all was his fondness for children, especially boys in care homes. The following is an extract in connection with the Haut de la Garenne inquiry into the child abuse that took place at the Haute Garenne Childrens home on Jersey :
A source spoke to one of his victims and he said about others who were present, and more important, who was supplying the children to him. The person bringing children for him to abuse was Sir Jimmy Saville. He was seen by the witness, victim, taking young boys onboard Heaths yacht the ‘morning cloud’ when they were at party conference. Saville is known for supplying a number of high profile MP’s with children for them to ually abuse”.
Saville, a homoual paedophile, was also a frequent visitor to the Royal household. You can draw your own conclusions from that but I will remind you that during these 6oth anniversary celebrations, one of the invited guests on the Royal Barge was the convicted offender Harbinder Singh Rana who served a 4yr prison term for a list of offences including 5 counts of indecent assault.
The fact that all of the senior royals were in the company of this known offender – who would have been closely vetted before being allowed anywhere near them – would not have mattered a jot to Liz & Co. After all, the Royal family have been linked to perverse scandals for centuries.
Prince Andrew for instance has been dogged for years by rumours of homouality. If he is, fair enough, but he would never be allowed to admit it, what with his Mother being the head of the Church of England. However, the nature of his ual preferences was called in to question following the revelation of his close association and friendship with the child offender Jeffrey Epstein. Now if you or I were known to be regular visitors to a Paedophiles home we would be attacked and beaten in the street.
Unfortunately, Randy Andy also thinks nothing of charging the public for the travel costs to his shenanigans. Now considering the fact that he is well aware that the tax payer should only pick up the tab for his travel to and from ‘Official business’ trips, the word ‘Fraud’ automatically springs to mind.
Course, if asked which member of the Royal family is Gay, the majority of people automatically choose Prince Ed the Ball. Now while it’s true that he wasn’t man enough for the Military and as such tried a career as a ‘luvie’, there are no scandal stories to support the claim. In fact, apart from trading in on his Royal status and beating his dogs with a walking stick, there is actually very little tittle tattle on Rock steady Eddie… He’s just a pratt.
His older Brother Prince Big Ears… Sorry, that was rude so I will start again. Edwards’s older brother Prince Dobby, sometimes affectionately known as Charles, on the other hand is also rumoured to be Gay, or at least biual. This information came straight from the horse’s mouth so to speak. That isn’t to say that the info came from Princess Anne. I will deal with her later.
Prince Charles uality was called into question following the murder of his wife Diana. Diana, in a self preservation exercise had made a tape recording of one of Charles’ valets telling of how he was raped by a senior member of the Royal Household. Jamie Doward, social affairs editor at the Observer ran this story on November 2, 2003:
Secret confessional videos made by Diana, Princess of Wales – which would have caused huge embarrassment to the royal family if they had been made public – have been [allegedly] destroyed.
Royal sources say the videos, recorded by a former BBC cameraman, who is now believed to be living abroad, were seized when detectives raided the home of Paul Burrell, Diana’s former butler, in Cheshire two years ago.
The videos featured an emotional Diana discussing her life following her divorce from Prince Charles and an allegation that a courtier close to a senior royal raped one of his male colleagues [apparently Princess Charles sodomized one of his male valets].
This is the same allegation that Diana reputedly recorded on the infamous audio tape whose whereabouts is now the subject of a media frenzy.
On the audio tape the princess recorded George Smith, a former aide to Charles, alleging that he was [homoually] raped [sodomized, buggered”] by a senior courtier [apparently Princess Charles, who partially admitted the allegation by stating that he was the person named in Diana’s diaries, without going so far as confessing his guilt that he perped the crime]”.
Never the less, despite the evidence pointing to Charles being a Homoual Rapist – A common and accepted practice amongst the Elites apparently – at least he and his Sister Anne can be reasonable sure of their parentage. On the other hand Prince’s Randy Andy & Ed the Ball cannot claim likewise with the same degree of certainty.
This is because despite appearances, The Queen and her husband, Phil the Greek (who is in fact German) are not as close as they would have you believe. There are in fact far to many Newspaper articles and rumours pertaining to Liz & Phil’s cold, loveless marriage, for them not to be true.
Prince Andrew’s parentage was called into question shortly after his birth and the murmurings have gained momentum ever since by sly digs in the media such as this one from the Telegraph:
There are those who persist in believing that Prince Andrew’s natural father was the Queen’s racing manager, Henry Porchester, Porchey”, 7th Earl of Carnarvon, suggesting the conception occurred at some point between 20 January and 30 April 1959 when Philip was away on another of his long sea voyages in the Britannia”.
In 1993 The New York Times Magazine exposed the Queen’s penchant for sleeping with her underlings in an article quoting the columnist Nigel Dempster telling the author Christopher Hitchens, ‘Get hold of a picture of Prince Andrew and then one of Lord Porchester at the same age. You’ll see that Prince Philip could never have been Andy’s father’.
Tellingly, The Queen did not dare challenge the article. She did however use the tax payer’s money to increase the budget for the Buckingham Palace Press Office – the outfit set up decades ago to buy the silence of media owners and editors.
Coincidentally enough, or perhaps as fate would have it, as I was searching for a photograph of the Queen and Lord Porchester in each others company, I came across an article in today’s Telegraph newspaper (6/7/12) from which the following extract is taken:
Euston headed the list of well-born flirts” that Elizabeth and her friends used to joke about, which also included Lords Porchester and Plunket, among others. Unlike her fun-loving younger sister, Margaret, Elizabeth was painfully shy and cautious and solemn in her demeanour, albeit still attractive. At parties she could appear something of a wallflower. However, at nightclubs – such as the 400 Club in Leicester Square, where there was a band for dancing, or the nearby Café de Paris, before it was bombed – she could be squired by young men she liked, away from prying eyes.
She clearly found Hugh Euston, Porchey [Lord Porchester] and Lord Plunket ually attractive,” recalled a lady-in-waiting to the Telegraph journalist and author Graham Turner, and they would get the come-hither looks, a fluttering of the eyelashes. You can’t have much going on between you in a Viennese waltz, but there’s the look, the pressure of the hand and, in those days, it wasn’t so commonplace to want the next thing.”
Moreover, according to royal researcher Jim Hutchinson, State Papers released in 2009 confirm that in 1959, the [pregnant] Queen and the question as to who her – as yet unborn – baby’s father was likely to be, was discussed in Cabinet on three occasions. The details of the first of these discussions had been stamped ‘Not to be seen for 50 years’. That is 20 years longer than the standard 30 year rule. The details of the other two discussions have been stamped ‘Not to be seen for 100 years’.
Four years after Randy Andy’s birth, Prince Ed the Ball was born and just like his older brother, it wasn’t long before his parentage became gossip for the press. However, in Edwards’s case the man being touted as his Father wasn’t the womanising Lord Porchester, it was in fact a chap named Baron Patrick Plunkett.
While the evidence for Pluckett being Edwards Father isn’t as compelling as that for Porchester being Prince Andrew’s Father, it would tie in with the much repeated claim that after the birth of Princess Anne, Bizzy Lizzy refused to have Phillip in her bed.
This claim was repeated in a book written by Nicholas Davies and revealed a shocking world of royal adultery, passion and betrayal”
The book stated – as fact, not surmise – that the Duke of Edinburgh’s liaisons with his cousin, Princess Alexandra and the film star Merle Oberon, not to mention his former Daughter in Laws mother, Susan Barrantes (among others!)- as the reason why the Queen banned her husband from her bed”.
More damming still, the Telegraph reported in an article on the 5th of September 2004, about how Phillip had sat impassively, incensed but silent” when a Journalist from a Sunday broadsheet” had suggested to the Duke that he might have a raft of illegitimate children and had enjoyed a homoual liaison with Valery Giscard d’Estaing, the former President of France.
Course, Prince Dobby – being a chip off the proverbial old block – is known to have had the odd extra marital affair or two. It has been well documented that he was sleeping with Camilla Parker Bowles throughout his entire marriage to Princess Diana. However, what is less well known is that while still married to Diana and sleeping with Camilla, Charlie boy was also getting it on with his son’s Nanny, Tiggy Legge-Bourke.
After Princess Diana’s death, it was revealed that she had deposited a letter with her solicitor, Lord Victor Mishcon, stating that Charles planned to have her killed in a Car accident” so as he would be free to marry Tiggy” ( Tiggy Legge-Bourke). When the letter had first been made public, the name of the woman Charles wished to marry had been censored. This led to the general consensus amongst the British population being that the woman in question was Camilla. However, as you can see from the photo of the letter(below), Diana states that Camilla was just a decoy.
Moreover, further details of the sordid affair were revealed at the Diana inquest in 2007. The Daily Mirror had this to say on the matter:
Princess Diana told her solicitor that both she and Camilla Parker Bowles were going to be got rid of” so Prince Charles could marry Royal nanny Tiggy Legge-Bourke, her inquest heard”.
It is a known fact that a ‘Car accident’ is a recognized way of carrying out an assassination. The method of doing so is called the ‘Boston Brakes’. It is also a fact that 6 weeks before Diana was murdered, Camilla Parker Bowles was in a serious road accident while driving alone. Despite knowing that it is a very serious criminal offence to flee the scene of an accident, Camilla immediately ran into the nearby woods from where she then phoned Prince Charles, who immediately had his security team rush and get her. She later said that she was in fear of her life – A curious thing to say.
I do intend to cover this car accident in more detail in a future article surrounding the murder of Diana.
In November 1995 the National press were tipped off that Tiggy Legge-Bourke (TLB) had become pregnant by Charles and had had an abortion. It was further reported that ‘words’ had been exchanged between Diana and Legge-Bourke on the subject at a party on the 14th of December 1995, where Diana had supposedly said to TLB; So sorry about the baby”.
On 18 December 1995, Legge-Bourke, with the Queen’s agreement, instructed the libel lawyer Peter Carter-Ruck to write to Diana’s solicitors demanding an apology and asking that the accusation be recognized to be totally untrue.
Predictably no apology or retraction was ever received, but Legge-Bourke’s lawyers never the less circulated a letter to the news media to warn against publication.
Staying on the subject of illegitimate Royal offspring, there have always been rumours flying around suggesting that Dobby isn’t actually the real father of his 2nd son, Prince Harry. Certainly, as is the case with Dobby’s younger brother Andrew, there is a lack of the usually predominant Mountbatten (Battenberg/Windsor) facial features present when you look at Harry.
It isn’t in fact, unfair to suggest that Harry does indeed share many more characteristics in common with those of his alleged father, James Hewitt than he does with Charles. Award winning Journalist, Ian Halperin had this to say on the matter:
A longtime employee of Harry’s mother Princess Diana told IUC that the Royal Family was involved in a massive cover up to hide the fact that Diana’s ex lover James Hewitt is in fact Harry’s real father. According to the source Prince Philip threatened Hewitt’s life if he didn’t go along with the cover up. They made him lie about the timeline,” the source told IUC. Prince Philip told Hewitt he would destroy him if it ever leaked out. It’s impossible that Charles is Harry’s real father. Hewitt was on the scene as Diana’s lover two years before Harry was born. Diana stopped having with Charles years before Harry was born. Harry looks exactly like Hewitt”.
So there we have both the Queen’s husband who is all but King in name and his son, the King in waiting, both having evidence against them to suggest that they both indulged in multiple affairs while married. Both were closet homouals – Charles being an alleged homoual rapist. Both impregnated with child, women other than their wives and both play father to children who may not be their biological children. Do they not say that history repeats itself? It certainly seems to be the case in the House of Windsor, but could it get any worse?
It most certainly does because while Dobby was carrying on his love affair with Camilla Parker Bowles, his Sister Princess Dobbin AKA Anne had resumed her love affair with Camilla’s Husband, Andrew Parker Bowles.
The Daily Mail newspaper had this to say on the matter on June the 19th 2010. I have underlined certain words in order to put emphasis on certain insinuations:
It’s been 37 years since their red-hot affair ended in tears when the young cavalry officer called a halt to their romps, announcing he was going to marry a girl called Camilla.
Anne, shattered at the loss of her one true love, got hitched on the rebound to another cavalryman, Mark Phillips, before finding contentment of sorts with ‘harmless’ naval officer Tim Laurence.
Since then, between their four collective marriages, Anne and Andrew have often rekindled the flame.
Anne is 59 and Andrew 70 – but despite their advancing years, the talk round Royal enclosure this week focused on a report that their on-off affair was on again”.
Now, as far as I am aware, Anne and her husband ‘Dim Tim’ haven’t announced their separation. Therefore, a person would be entitled to ask; Is there no end to this dysfunctional family’s bed-hopping?
Apparently not. The Royal Researcher Jim Hutchinson has this to say in relation to Princess Dobbin and her Daughter Zara Phillips, who is obviously the Granddaughter to the Queen:
Zara is the daughter of Princess Anne and Peter Cross, a detective of the Royal Protection Squad. When Princess Anne told Mummy she was pregnant Cross was moved to an ordinary police job in South London. But ‘the Royal and her Dick affair’ carried on (and on – much to the delight of MI5). The Queen’s spooks reported the couple spending steamy nights in a workers cottage on Anne’s Gatcombe Park estate, Gloucester. Mummy was not amused”.
The Daily Mail Newspaper however were slightly more restrained than Mr Hutchinson. They had this to say on the affair which, as you will see, also reveals that Dobbin’s husband at the time, Captain Mark Phillips had also got in on the royal trend of having illegitimate children:
For some years before they parted, she [Anne] and Mark Phillips were not really happy.
As he flew around the world riding and teaching (and siring an illegitimate child in New Zealand, whose mother eventually came looking for maintenance), there was talk and innuendo about Anne and the men (Note the insinuation, ‘men’ being the plural – Spivey) close to her.
Much of it involved Detective Sergeant Peter Cross, a married officer from Mitcham, South-West London, who became her protection officer in 1979.
A year later, Anne came down to breakfast at Gatcombe Park to find grim-faced Royal Protection Squad senior officers waiting to meet her. Cross was being relieved of his duties amid suggestions that he and the Princess had become ‘too close’.
Never was the Princess’s imperious manner as useful as when rebutting such suggestions.
The formerly high-flying Cross found himself back in uniform, but moved from the glamour of royal protection to a mundane role behind a desk at Croydon police station.
Alas, that wasn’t the end of the matter because four years later, in 1984, handsome Sergeant Cross (by then retired) sold his kiss-and-tell story to the News Of The World.
They paid him £600,000 – worth about £2million in today’s money – in exchange for which he claimed the Princess snuggled up to him on the sofa while watching TV at Gatcombe, had intimate meetings in the library and in a lodge on the estate, the changing rooms of a swimming pool at Windsor and even a rendezvous in a three-bedroom semi in Ewell, Surrey, loaned to them for the afternoon by a fellow officer.
درباره این سایت